عشق صورتی(روانشناسی وریلکسیشن)والپیپر های بینظیر

خوشبختی وموفقیت از آن شماست آن را به خود ودیگران هدیه دهید..............


توجه توجه

بازدیدکنندگان محترم میتوانند در قسمت امکانات وبلاگ"ورود اعضاء" به عضویت این وبلاگ در آمده ونظرات وپیشنهادات وانتقادات خود را در این وبلاگ به ثبت رسانند.

برای دیدن کلیه مطالب وتصاویر(کاغذ دیواری ها) به آرشیو مطالب رفته یا در خصوص موضوع مورد نظر در آرشیو موضوعی بر روی عنوان ها کلیک کنید. 

به امید آنکه این وبلاگ مورد پسند ومفید برای شما بازدیدکننده محترم واقع گردد.

با ثبت رای خود در نظر سنجی وبلاگ جهت پیشرفت این وبلاگ مارا یاری فرمایید.

با تشکر مدیریت وبلاگ


نويسنده: sara | تاريخ: دو شنبه 11 اسفند 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

(توجه)* مشاوره رایگان در زمینه ازدواج*(توجه)

بازدیدکنندگان محترم میتوانند سوالات و مسائل خود را در زمینه ازدواج در قسمت نظرات مطرح نمایند.در اسرع وقت به سوالات آنان پاسخ داده میشود.با تشکر............

 

نويسنده: sara | تاريخ: چهار شنبه 4 اسفند 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ارزش نفس و ارزش گذاشتن بر دیگران



اعتماد به نفس معمولاً با خودانگاره - توجه و احترام نسبت به خود- اشتباه گرفته می شود. ارزش نفس، بیشتر عملکردی است و به این مربوط است که چطور با خودتان رفتار می کنید نه اینکه چطور درمورد خودتان فکر می کنید.

 

ارزش گذاشتن بر چیزی بیش از مهم پنداشتن آن است. ارزش گذاشتن یعنی دریافتن کیفیات عالی آن چیز و صرف زمان، انرژی و تلاش بسیار برای حفظ آن. بعنوان مثال، اگر یک نقاشی اثر داوینچی داشته باشید، روی زیبایی و طراحی آن تمرکز می کنید نه ترک هایی که روی نقاشی افتاده است و از اینها گذشته، بسیار خوب با آن رفتار می کنید و سعی می کنید که در ایدآل ترین وضعیت دمایی و رطوبتی از آن نگهداری کنید. به همین ترتیب، افرادیکه ارزش نفس دارند، کیفیات عالی خود را می شناسند و سعی می کنند که کیفیات نازل تر خود را نیز ارتقاء دهند و مراقب سلامت، رشد و پیشرفت فیزیکی و فیزیولوژیکی خود هستند.

نکته جالب این است که آنهایی که ارزش نفس دارند، برای دیگران هم ارزش زیادی قائلند. آنها هرچه بیشتر برای دیگران ارزش می گذارند، ارزش نفسشان بیشتر می شود.

بااینکه دیدن این تمایل در خودتان دشوار است اما می توانید این خصوصیت را به خوبی در دیگران مشاهده کنید. وقتی آنها به دیگران ارزش می گذارند، به خودشان بیشتر ارزش می گذارند، یعنی وضعیت سلامتشان را ارتقاء می دهند، کیفیات عالی خود را شناخته و درک می کنند و رشد و توسعه فردی خود را تقویت می نمایند. اما کسانیکه برای دیگران ارزشی قائل نیستند، بر خودشان هم ارزش نمی گذارند و به همین ترتیب سلامتشان رو به زوال می رود، انسانیت خود را تا اندازه ای خدشه دار می کنند، و دیدگاهی باریک بینانه تر و سختگیرانه تر پیدا می کنند که همه اینها بر رشد و توسعه فردی آنها تاثیر منفی بر جای می گذارد.

به عبارت دیگر، وقتی به کسی دیگر ارزش می گذارید، یک وضعیت ارزش را تجربه می کنید-یک حس سرزندگی، معنا و هدف (حس زندگی کردن شما تقویت می شود)-و وقتی به کسی ارزش نمی گذارید، وضعیتی بی ارزش را تجربه می کنید که اهمیت خوب زندگی کردن در آن کمتر می شود.

تشخیص اینکه در یک وضعیت بی ارزش هستید خیلی سخت است چون بی ارزش کردن دیگران نیاز به کمی آدرنالین دارد که یک حس موقتی قدرت و قطعیت را در شما به وجود می آورد. درمقابل، وقتی ارزش نفستان بالا باشد، دیدگاه های دیگران را راحت تر می بینید و می توانید بدون احساس بی ارزش شدن یا بی ارزش کردن دیگران، نظرات خود را ابراز کنید.

بی ارزش کردن دیگران همیشه حس زوال در شما ایجاد می کند چون خودتان باید در یک وضعیت بی ارزش قرار بگیرید تا بتوانید کسی را بی ارزش کنید. به همین خاطر است که وقتی واقعاً حس و حال خوبی دارید، ناراحت کردن دیگران کار سختی است.

فریب بزرگ در بی ارزش کردن دیگران این است که هیچوقت شما را در تماس با مهمترین مسائل درمورد خودتان قرار نمی دهد و در نتیجه هیوقت ارزش نفس برایتان ایجاد نمی شود. برعکس، هدف آن این است که ارزش کسی دیگر را پایینتر از ارزش شا نشان دهد. اگر این عمل کند، هر دوی شما بی ارزش می شوید. اگر عمل نکند، وقتی آن آدرنالین ایجاد شده فروکش کند و بتوانید همه چیز را در بیشتر از یک بعد ببینید، حتی از آن چیزی که در آغاز بودید هم بی ارزش تر می شوید.

در هر دو حالت، ارزش شخصی شما پایین باقی می ماند.

این مسئله وضعیتی از عدم قدرت ایجاد می کند—شما فقط زمانی حس خوبی پیدا می کنید که در مقایسه با آنهایی که بی ارزششان کرده اید، احساس ارزش کنید. نیاز به قدرت موقتی که با بی ارزش کردن دیگران به دست می آید آنقدر تکرار می شود که کم کم تمام زندگیتان را می گیرد.

ارزش گذاشتن بر دیگران علاوه بر اینکه باعث بالا رفتن ارزش نفس می شود، پاداش اجتماعی هم برایتان به دنیال دارد. اینکار حس تقابل و همکاری را افزایش می دهد.

بی ارزش کردن دیگران موجب ایجاد حس تقابل و مقاومت می شود. و بدتر از همه اینکه باعث می شود دنبال چیزی بگردیم که موجب بد کردن روحیه مان می شود. اگر می خواهید ارزش نفستان را بالا ببرید، بهترین  و مطمئن ترین راه ارزش گذاشتن بیشتر به دیگران، انتقاد کمتر از آنها و بی ارزش نکردن آنها است.
 

  منبع : پی سی دانلود


 

نويسنده: sara | تاريخ: شنبه 30 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مجموعه شماره هفت از زیباترین گل های رز

برای دیدن تصاویر بیشتر بروی ادامه مطلب کلیک کنید.


ادامه مطلب
نويسنده: sara | تاريخ: شنبه 16 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

آرامش را با این تصاویر بی نظیر به شما هدیه میدهیم(تقدیم به شما)


ادامه مطلب
نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 13 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

خوشبینی و مثبت اندیشی

مثبت اندیشی چیزی فراتر از اعتقاد کورکورانه است و قدرت آن بر زندگی انسانها بسیار زیاد و شگفت انگیز است. خوشبین ‌ها تقریباً در همه جنبه‌های زندگی بهتر از بدبین ها عمل می‌کنند و معمولا به موفقیتهای بیشتری نائل شده و از موفقیتهای اجتماعی لذت بیشتری می‌برند. انسانهای خوشبین همچنین کمتر مستعد پذیرش افسردگی و بیماریهای جسمی هستند . " مارتین ای . پی . سلیگمن " پروفسور روانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا می‌گوید: " شواهدی وجود دارد که خوشبینی ، سیستم دفاعی و حفاظتی بدن را تقویت می‌کند."

 

خوشبینی بودن یا نبودن چیست؟
روانشناسان معتقدند خوشبینی و بدبینی ، عاداتی هستند که ما از زمان کودکی می‌آموزیم و والدین ما الگو و سرمشقهای ما هستند. به یاد بیاورید هنگامی که در اثر ترکیدن لوله آب ، خانه جدید شما غرق آب شد، پدر شما آه و ناله کرد که " چرا من چنین خانه بدی را انتخاب کردم؟ " یا گفت : " در قرار داد ما تضمین شده که همه چیز بی عیب و نقص باشد، بنابراین من از معمار ساختمان می‌خواهم لوله کشی ساختمان را تعمیر کرده و خسارت بوجود آمده را جبران کند؟" سلیگمن می‌گوید: " خوشبینی ، یک روش عادی برای توضیح شکستها به خودتان است."

انسان بدبین معتقد است اتفاقات بد ، از شرایطی دائمی و ثابت نشأت می‌گیرد: "من در امتحان ریاضی مردود شدم ، چون استعداد یادگیری اعداد و ارقام را ندارم" و اتفاقات خوب ، از شرایطی موقتی ناشی می‌شود: "همسرم امروز به من یک شاخه گل هدیه کرد، چون روز کاری خوبی داشته". اما انسان خوشبین ، شکست را به عوامل موقتی نسبت می‌دهد "من در امتحان رد شدم چون دقت نکردم" و موقعیتهای مطلوب را به عوامل پایدار؛ " او برای من گل هدیه آورد، چون مرا دوست دارد."

بدبین اجازه می‌دهد ناامیدی در بخشی از زندگی اش وارد شود و به سایر بخشها نفوذ و سرایت کند. به عنوان مثال وقتی به شخصی گفته می‌شود بطور موقتی از کار بر کنار شده است، انسان بدبین نه تنها بخاطر از دست دادن شغل خود احساس بدی دارد بلکه نگرانی اش را به سایر ابعاد زندگی خود منتقل کرده ، ابراز می‌کند که زندگی زناشویی اش در معرض خطر است و فرزندانش غیر قابل کنترل هستند، اما انسان خوشبین اجازه نمی‌دهد یک شکست ، تمام زندگی او را محدود کند، او با خود فکر می‌کند "پس من در این شرایط ، شغلی ندارم، ولی من و همسرم هنوز رابطه خیلی خوب و نزدیکی باهم داریم و فرزندانمان مایه افتخار ما هستند."

وقتی مشکلی پیش می‌آید و کارها خراب می‌شود، بدبین ها خود را سرزنش می‌کنند: برای مثال اگر راننده دیگری به ماشین پارک شده آنها خسارت وارد کند، آنها خود را سرزنش می‌کنند که چرا ماشین را در جای نامناسبی پارک کرده‌اند. اما انسان خوشبین چنین مشکلی را به اتفاق نسبت می‌دهد یا سعی می‌کند راه جدیدی پیدا کند: "دفعه بعد ماشین را در جایی که ماشینهای کمتری وجود دارد، پارک می‌کنم ."
چگونه می‌توانید، خوشبین باشید؟
خوشبختانه عادتهای فرا گرفته شده می‌توانند به فراموشی سپرده شوند. تازه‌ترین تحقیقات نشان می‌دهد که خوشبینی ، مهارتی است که هر انسانی می‌تواند به خوبی آن را فراگیرد . به برنامه چهار مرحله‌ای زیر عمل کنید تا به کمک آن مثبت بیندیشید.
با افکار منفی مبارزه کنید.
فرض کنید با تأخیر به محل کار خود رسیده‌اید، پیش از آنکه خود را سرزنش کنید و بگویید: "من همیشه دیر می‌رسم" از خود ارزیابی دقیق و درستی داشته باشید. سعی کنید بخاطر بیاورید آخرین باری که با تأخیر به محل کار خود رسیدید، چه زمانی بود، دیروز ؟ نه ، هشت هفته پیش. آیا تأخیر شما به این دلیل بود که برای جدا شدن از رختخواب تنبلی کردید؟ نه ، پسر نوجوان شما دیشب باک ماشین را خالی کرده بود و شما مجبور شدید برا ی پر کردن باک ماشین به پمپ بنزین بروید.

بدترین فیلمنامه را تصور کنید که بر خلاف انتظار ، بهترین فیلم را در پی داشته باشد؛ شما آه و ناله می‌کنید که "من حتما اخراج خواهم شد"، اما شاید رئیس شما در ترافیک گیر افتاده باشد و حتی دیرتر از شما به محل کار برسد. در مرحله بعد ، سناریویی را که احتمال وقوعش بیشتر است، مجسم کنید: همچنان که شما با دستپاچگی و به سرعت به سمت میز کار خود می‌روید، رئیس با اخم و عصبانیت به شما نگاه می‌کند. دستپاچه کننده و باعث شرمندگی است، ولی کشنده که نیست. در نتیجه به فکر یافتن یک راه حل باشید. یا در وقت صرف نهار هم کار کنید یا چند دقیقه زودتر خانه را ترک کنید تا در صورت بروز تأخیرهای پیش بینی نشده ، فرصت کافی در اختیار داشته باشید.
برنده بودن را تمرین کنید.
در امتحانات ، افرادی که تصور می‌کنند نتیجه خوبی خواهند گرفت و موفق خواهند بود، بسیار بهتر از آنانی که از خود انتظار مردود شدن دارند، عمل می‌کنند ، اگر برای امتحانی که در پیش دارید، احساس نگرانی می‌کنید ، پیش از روز امتحان ، خود را مجسم کنید در حالی که سرجلسه امتحان نشسته‌اید و برگه امتحان در مقابلتان قرار دارد و شما با یاد خداوند و کمک خواستن از او شروع به خواندن سؤالات کرده و به خوبی به آنها پاسخ می‌دهید. در هنگام مواجهه با صحنه واقعی ، این تمرین فکری به شما اطمینان و نیروی اراده خواهد داد.
به خودتان اعتبار و ارزش بدهید.
به موفقیتهای خود در گذشته اعتراف کنید. اتفاقات خوبی را که برای شما بوجود آمده ، به عنوان نتیجه تلاشهای خودتان تجزیه و تحلیل کنید. عکسهایی که در تعطیلات گرفتید، عالی بودند نه به این خاطر که دوربین به خوبی ساخته و طراحی شده بود، بلکه بخاطر مهارت شما در زمینه نور و ترکیب اجزای صحنه. "مهمانی شما در فضای باز موفقیت آمیز بود، نه به این دلیل که هوا خوب و مساعد بود، بلکه این موفقیت به خاطر تدارک خوب و مهارتهای اجتماعی شما بوده است." از موفقیتهای خود تجلیل کنید ( موفقیتهای خود را جشن بگیرید ) : "من قفل در را تعمیر کردم بدون این که مجبور باشم از نجار کمک بخواهم، حالا من به شیوه جدیدی با خود رفتار خواهم کرد." احساس افتخار و مباهات ، نسبت به کمالات و فضایل خود ، برای شما یک احساس خود ارزشی می‌سازد.
برا ی خود ، هدف تعیین کنید.
دقیقاً تعیین کنید که قصد دارید چه کاری انجام دهید. مثلا ً متعهد شوید که هفته‌ای یک بار بصورت داوطلبانه در مؤسسات خیریه فعالیت کنید. هدفهای بزرگ را به هدفهای کوچکتر تقسیم کنید، تا زیر بار سنگین وظایفتان فلج نشوید. با دستیابی به هر هدف اولیه ، شاهد یک پیشرفت خواهید بود. شما در مورد آنچه در آینده اتفاق می‌افتد، احساس انرژی و هیجان خواهید داشت و این ، نشانه و قدرت یک انسان خوشبین است.
Daneshnameh.roshd.ir


 

نويسنده: sara | تاريخ: شنبه 9 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

آشنایی با تیپ های شخصیتی B,A و C وچگونگی تغییر ازشخصيت A به شخصيت B

 

آشنایی با تیپ های شخصیتی B,A و C وچگونگی تغییر ازشخصيت A به شخصيت B

آن چه بايد دربارة تيپ شخصيتي خودتان و شيوه تعديل آن بدانيد
برحسب اين كه چه جور شخصيتي داريد، مي شود پيش بيني كرد كه احتمال دچارشدنتان به چه جور بيماري هايي بيشتر است. محققان مي گويند احتمال ابتلا به بيماري هاي قلبي و عروقي در تيپ شخصيتي A بيشتر است و در افراد داراي تيپ شخصيتي C هم محتمل تر است كه بيماري هاي سرطاني ديده شود. روان شناسان، تيپ شخصيتيB را سالم ترين تيپ شخصيتي مي دانند و راهكارهايي هم براي دستيابي به چنين شخصيتي پيشنهاد مي كنند.
مي گويند همه چيز از صندلي مطب دو متخصص قلب شروع شد. اين دو متخصص توجه كردند و ديدند كه بيشتر بيمارانشان روي لبه صندلي مي نشينند و اصلا طاقت نمي آورند حرف پزشك تمام شود. بيماران مذكور آن قدر روي لبه اين صندلي ها نشسته بودند كه - به گفتة اين دو پزشك - چرم آن قسمت از صندلي ها ساييده شده بود. اين دو كم كم به اين نتيجه رسيدند كه اغلب قربانيان حملة قلبي، آدم هايي هستند با اين خصوصيات: عجول، متخاصم، پرخاشگر و بيش از حد درگير كار و زندگي روزمره.
در دهه۱۹۵۰ اين دو متخصص، مجموعه اي از همين رفتارها را دسته بندي و معرفي كردند كه به نظر مي رسيد خصوصيات ويژة بيماران قلبي- عروقي باشد. آن ها به اين مجموعه رفتارها گفتند: الگوي رفتاري تيپ A.

تيپ شخصيتي يعني چه؟
قبل از آن كه جزئيات آدم هاي داراي شخصيت Aرا بشناسيد، بهتر است با عبارتي كه در اين متن، زياد تكرار مي شود، آشنا شويد: تيپ شخصيتي .
تيپ از كلمه يوناني توپس به معناي نقش يا اثر گرفته شده و در روان شناسي، به معناي خصوصيات ويژه جسمي و روان شناختي خاصي است كه آدم ها را از همديگر مجزا مي كند. به بيان ديگر، مجموعه اي از آدم ها كه تحت يك تيپ شناسايي مي شوند، رفتارها و انديشه هاي تقريبا مشابهي دارند و واكنش هاي بدني آن ها نيز كم وبيش با هم يكسان است.

شخصيت A در مقابل شخصيت B
آدم هاي تيپ A به شدت رقابت جو هستند و به گونه اي افراطي تمايل به پيشرفت دارند؛ عجول اند و هميشه احساس اضطرار زماني دارند؛ آرام نشستن برايشان واقعا سخت است؛ وقتي با بدقولي مواجه مي شوند به شدت عصباني و بي صبر مي شوند؛ اگر چه ظاهرا اعتماد به نفس دارند ولي در باطن به خودشان ترديد دارند و دائم خودشان را تحت فشار قرار مي دهند تا خيلي زود به پيشرفت هاي چشمگير دست پيدا كنند.
برخلاف آدم هاي تيپ A، افراد تيپ B مي توانند راحت بنشينند و استراحت كنند و يا بدون عصباني شدن، كار كنند. آن ها عجول نيستند و معمولا احساس اضطرار زماني هم به شان دست نمي دهد. طبيعتا ناشكيبايي ناشي از اين حس اضطرار را هم در خود ندارند و عصباني شدنشان آن قدرها آسان و دم دست نيست.
در يك آزمايش، بعد از اين كه محققان، عده اي از افراد تيپ A و B را بدون دليل منتظر نگه داشتند، الگوهاي رفتاري تيپ A و B خود را اين گونه نشان دادند:
افراد تيپ A داد و بيداد راه انداختند و صدايشان بلند شد، به شدت عصباني شدند و به خاطر اين كه مصاحبه گر حرف هايشان را مرتب قطع مي كرد، با او وارد بحث و مشاجره شدند. آن ها مدام لب هايشان را به هم مي فشردند و حوادث خصمانه را با هيجان زياد تعريف مي كردند. در مقابل، افراد تيپ B در وضعيت راحتي نشسته بودند، آرام و با ملايمت صحبت مي كردند، به راحتي مي شد حرف هايشان را قطع كرد و بيشتر اوقات لبخند مي زدند.

و اما شخصيت C
اگر شما ظاهرتان مثل تيپ B اما درون تان سرشار از خشم، خصومت، رقابت جويي، احساس فوريت زماني و ساير خصوصيات تيپA باشد، آن وقت روان شناسان به شما مي گويند تيپ C. در واقع، شما داريد همه چيز را به اصطلاح مي ريزيد توي خودتان تا ظاهر آرام تان را حفظ كنيد و اگر واقعا اين طور باشيد، آن وقت مستعد بيماري هاي سرطاني خواهيد بود. محققان دريافته اند كه اين گروه از آدم ها، اين الگوهايشان را حتي بعد از ابتلا به بيماري هاي سرطاني نيز ادامه مي دهند؛ يعني آن ها اين تمايلات بيروني را باز هم در خودشان مي ريزند و چيزي بروز نمي دهند.
روان شناسان به افراد تيپ C پيشنهاد مي كنند به جاي اين كه خشم خودشان را سركوب كنند، آن را بيرون بريزند و براي اين كه آرام شوند از فنون ريلكسيشن استفاده كنند. آن ها به اين افراد مي آموزند كه چگونه خشم خودشان را بدون اين كه در خودشان بريزند، مديريت كنند.همچنين با استفاده از مهارت هاي جرأت ورزي به اين گروه از افراد مي آموزند كه چگونه قاطعانه و محترمانه از حقوق خودشان دفاع كنند.

بيماري هاي وابسته به شخصيت
نتايج تحقيقات نشان مي دهد افراد تيپ Aدو برابر افراد تيپ B دچار بيماري هاي قلبي (و به ويژه حمله قلبي) مي شوند. انجمن قلب آمريكا در سال 1981 با مرور اين شواهد به اين نتيجه رسيد كه الگوي رفتاري تيپ A يكي از عوامل خطرساز بيماري هاي قلبي است. همچنين افراد تيپ A و مخصوصا آن گروه از اين افراد كه پرخاشگري بيشتري دارند، معمولا تمايل بيشتري به رفتارهاي ناسالمي از قبيل استعمال دخانيات و الكل نشان مي دهند. آن ها همچنين شيفتة كارهاي خطرناكند؛ كارهايي مثل رانندگي بي پروا با سرعت هاي جنون آميز.
آدم هاي تيپ A اگرچه بسيار رقابت طلبند، به نظر مي رسد برانگيختگي شان تا حدود زيادي به معيارهاي دروني بستگي دارد. آن ها در مقايسه با افراد تيپ B كمتر در دوران درس و مدرسه تقلب مي كنند و ترجيح مي دهند براي رسيدن به نتيجه دلخواه شان، بر اساس توانايي هاي خودشان، خوب و دقيق عمل كنند.
تحقيقات تازه تر نيز نشان داده است كه رقابت جويي و احساس فوريت زماني، رابطة كمتري با بيماري هاي قلبي دارد و آن چه مهم ترين مؤلفه در رفتارهاي تيپ A است، احساس دروني خصومت است. يعني اگر شما فقط با ديگران رقابت مي كنيد يا از ماندن در اتاق انتظار براي ملاقات با رئيس اداره، احساس وقت كُشي به تان دست مي دهد، چندان نگران نباشيد؛ فقط يادتان باشد كه با رقيب يا رئيس تان وارد فاز دشمني و خصومت نشويد!
اخيرا حتي ثابت شده كه خشمِ سركوب شده يا كنترل شده بيشتر از خشم آشكار با بيماري هاي قلبي مرتبط است. اين الگوي رفتاري البته در محيط هاي اجتماعي خاصي بيشتر نمود پيدا مي كند. يعني محيط هاي زندگي پُراسترس باعث مي شود مشكلات روان شناختي و جسمي اين افراد سريع تر بروز كند. به همين خاطر اگر يك راننده تيپ A پشت ترافيك بماند، چيزي شبيه فاجعه در درونش اتفاق مي افتد؛ روي رل ضرب مي گيرد، از عصبانيت سرخ و سفيد مي شود و احتمالا زبانش هم به ناسزا باز مي شود. آن ها كاملا آماده اند كه در مقابل استرس منفجر شوند. در آدم هاي تيپ A سيستم عصبي سمپاتيك هميشه در حال هشدار است و اين حالت بر اندام هاي حساس بدن فشار وارد مي كند و اين فشار باعث بيماري هاي قلبي، سخت شدن عروق مغزي و ديگر رگ هاي بدن مي شود.
ظاهرا حتي دستگاه عصبي افراد متخاصم با افراد تيپ B فرق مي كند و اين تأكيد را در نمودار تحت عنوان صفت هاي ژنتيكي نيز مي توانيد ببينيد. اما از آن جا كه گفته مي شود بعضي هورمون هاي مردانه هم در اين ميان نقش دارند، مردان بيشتر احتمال دارد الگوهاي تيپ A را نشان بدهند. به همين خاطر مي گويند سلطه پذيري زنان، آن ها را در مقابل بيماري هاي قلبي محافظت مي كند!
با اين وجود و با تمام اين توجيهات زيستي، اگر حس مي كنيد الگوي رفتاري تان تيپ Aاست، توصيه مي شود از 10 فرماني كه در پي مي آيد براي تغيير رفتارتان استفاده كنيد.

۱۰ فرمان براي تغيير
ازشخصيت A به شخصيت B
1- اين را بدانيد كه خصومت، رقابت جويي افراطي و عجول بودن، شما را در معرض انواع بيماري هاي قلبي قرار مي دهد. دانستن، قدم اول است و شما با دانستن اين نكته و خواندن اين مطلب، در واقع، قدم اول را برداشته ايد و اولين فرمان را اجرا كرده ايد.
2- توي صف ايستادن را تمرين كنيد. اولش خيلي اذيت مي شويد ولي باور كنيد كه اين كار را اولين بار، هزار نفر از آدم هاي تيپ A انجام دادند و نتيجه گرفتند. براي اين كه توي صف بيكار نباشيد، مي توانيد از فرمان هاي بعدي كمك بگيريد.
3- وقتي در اتاق انتظار يا توي صف هستيد، به جاي فكر كردن به گذشت زمان، به موضوعاتي فكر كنيد كه در زندگي روزمره تان وقت تأمل در مورد آن ها را نداريد. اگر زياد اهل اين انديشه هاي فلسفي نيستيد، مي توانيد به دور و بر خودتان، خوب نگاه كنيد يا سر صحبت را با يكي ديگر باز كنيد و اگر اهل هيچ كدام از اين ها نيستيد، مي توانيد همشهري جوان بخوانيد!
4- تمرين كنيد بدون اين كه به ديگران حمله كلامي بكنيد، منظورتان را به آن ها بفهمانيد. براي اين كار مي توانيد از فنون جرأت ورزي كه در صفحات موفقيت شماره 95 همشهري جوان چاپ شده كمك بگيريد.
5- تند حرف زدن و تندتند غذا خوردن را كم كم كنار بگذاريد. براي انجام اين تغيير لذت بخش، مي توانيد براي هر حركت آهسته ترتان يك پاداش شخصي در نظر بگيريد. تمرين كنيد كه جمله ديگران را قطع نكنيد و براي اين كار مي توانيد از آشنايانِ كم حرف شروع كنيد و به تدريج، برسيد به دوستاني كه سخنران حرفه اي هستند.
6- باورهاي خودتان را اصلاح كنيد. مي توانيد گه گاه به اين موضوع فكر كنيد كه واقعا ارزش آدم ها به تعداد كارهايشان است يا به كيفيت كارهايشان؟ البته اين تغييرات فكري، نياز به مداومت دارد.
7- تا جايي كه مي توانيد، محيط روزمره تان را كم استرس تر كنيد مثلا مي توانيد بي خيال بعضي فعاليت هاي اجتماعي غيرضروري شويد.
8- خودتان را در مقابل استرس ايمن كنيد. براي اين كار مي توانيد در مقابل استرس ها از خودگويي استفاده كنيد تا اين خودگويي ها به تدريج ملكه ذهن تان شود. معمولا روان شناسان در شروع از افراد تحت استرس مي خواهند اين خودگويي ها را بلندبلند به زبان بياورند اما به تدريج آن ها خودشان قادر خواهند شد كه اين جملات را فقط در ذهن خودشان تكرار كنند. نمونه اي از اين خودگويي ها عبارت اند از:
ـ من مي توانم براي حل اين موضوع برنامه ريزي كنم.
ـ بايد دست از نگراني بردارم. نگراني هيچ مشكلي را حل نمي كند.
ـ عصبي بودنم موقتي است و اين حالتم هم كاملا طبيعي است.
ـ هر دفعه فقط يك گام.
ـ زود قضاوت نكن.
ـ تا وقتي بتواني خونسردي ات را حفظ كني، بر موقعيت كنترل داري.
ـ بايد عميق و آهسته نفس بكشم.
ـ سعي نكن استرس را از بين ببري؛ فقط آن را در حدي نگه دار كه بتواني كنترل اش كني.
9- هر روز تمرين هاي ريلكسيشن را انجام دهيد. براي ياد گرفتن فنون ريلكسيشن مي توانيد از كتاب هاي موجود در بازار كمك بگيريد.
10- به مشاور يا روان شناس مراجعه كنيد. براي اين منظور مي توانيد از طريق مراكز مشاوره اقدام كنيد و يا در كارگاه هاي مقابله با استرس شركت كنيد.

این مطلب از مقاله ای با عنوان ( از اين شخص تا آن شخصيت) از هفته نامه همشهری جوان به قلم آقای سعيد بي نياز انتخاب شده است

 

http://www.sgorji.net

نويسنده: sara | تاريخ: شنبه 9 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مجموعه شماره سه از زیباترین گل های رز

جهت دیدن تصاویر بیشتر بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.


ادامه مطلب
نويسنده: sara | تاريخ: جمعه 8 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تکنیک های آرام سازی

 

مقدمه

انسان در زندگی خویش با شرایط متعددی روبروست که آرامش روحی و روانی او را درهم می‌ریزند. فرد نیاز به آرامش دارد در سایه آرامش عملکردهای روزانه او مفیدتر صورت می‌گیرند، رسیدن به اهداف و برنامه ریزیها راحت‌تر امکان‌پذیر می‌شود و مهمتر این که سلامت جهانی فرد نیز تضمین می‌گردد. افراد ناآرام با مشکلات عدیده‌ای در زمینه‌های متعدد مواجه هستند که صدمات حاصل از این مشکلات با ایجاد دور باطل آرامش او را مجددا بهم زده و مشکلات فزاینده‌ای را سبب می‌شوند اولین گام در زندگی سالم و رضایت بخش رسیدن به آرامش و حفظ آن در شرایط استرس‌زاست.

به افکار و باورهای خود سروسامان دهید

افکار و باورهای انسان نقش مهمی در آرامش او دارند. و در واقع افکار و باورها قوی‌ترین منابع ذهنی هستند که می‌توانند آرامش فرد را بهم بریزند. هر چند به نظر می‌رسد که اغلب محرکات و شرایط محیطی مسبب از بین رفتن آرامش فرد هستند اما در واقع آن چه به وقایع بیرونی رنگ می‌دهد و آنها را نیرومند و تاثیرگذار می‌سازد باورها و برداشتهایی است که فرد نسبت به این وقایع دارد. واکنش افراد مختلف را در مقابل یک واقعه بیرونی و محیطی در نظر بگیرید. مثلا صحنه‌ای را مجسم کنید که تصادف خفیفی در یک خیابان نسبتا شلوغ بین دو خودرو اتفاق افتاده است.

واکنش رانندگان خودروها را تصور کنید، برخیها در این شرایط شدیدا پرخاشگر می‌شوند در حالی که برخی دیگر با خوشرویی بیشتری برخورد می‌کنند. آنچه تفاوت رفتار انسانها را در لحظه‌های مشخص و مشترک موجب می‌شود طرز فکری است که نسبت به آن اتفاق دارند و این که از چه زاویه‌ای به آن مساله نگاه می‌کنند. بر این اساس افرادی که
افکار و باورهای منفی دارند زودتر و شدیدتر از افرادی که دارای باورهای مثبت و نگرشهای مثبت‌تری هستند آرامش خود را از دست می‌دهند. چنین افرادی ممکن است اسپندوار از جا بپرند و واکنشهای شدید از خود نشان دهند. این دسته از افکار هر چند ممکن است در طول زندگی فرد ایجاد و رشد یافته باشند و حتی به دوران کودکی فرد مربوط می‌باشند اما قابل تغییر هستند.

افکار مزاحم و منفی خود را شناسایی کنید، آنها را شکار کنید، از بین ببرید و افکار مفیدتری را جایگزین آنها کنید. افکار مثبت به شما
آرامش ، انرژی و قدرت می‌بخشد. پس یادتان باشد اولین تکنیک: مبارزه با افکار منفی. برای این کار می‌توانید از یادداشت کردن و پی‌گیری افکارتان استفاده کنید. زمانی که احساس می‌کنید آرامش‌تان به هم ریخته است از خود بپرسید چه چیزی آرامش شما را بهم ریخته است؟ پشت این مساله‌ای که برایتان ناراحت کننده است چه فکری و چه باور منفی پنهان شده است و به این ترتیب افکار خود را پی‌گیری کنید و آنها را یاداشت کنید. سپس سعی کنید افکار مثبت جایگزین برای هر یک از افکار منفی پیدا کنید و در مقابل آن یادداشت کنید. افکار مثبت خود را همواره دم دست یا پیش روی خود داشته باشید.

 

تمرین آرام سازی یا ریلکسیشن

این تمرین ، تمرین بسیار مفیدی است که می‌تواند در فرد آرامش خوبی را بوجود بیاورد. می‌توانید از این تمرین در حالتها و شرایطی که احساس ناآرامی می‌کنید استفاده کنید. همچنین می‌توانید بطور روزانه این تمرین را حتی در شرایط عادی انجام دهید. این کار به حفظ آرامش شما در تمام لحظات بعدی کمک می‌کند به عبارتی شما را در مقابل ناآرامی واکسینه می‌شوید.

برای اجرای این تمرین در محیطی آرام قرار بگیرید. در وضعیت راحتی دراز بکشید چشمهای خود را ببندید و سعی کنید عضلات خود را از نوک انگشتان پا تا سر سفت و بعد شل کنید و سعی کنید قسمت به قسمت این کار را انجام دهید. و در حین سفت و شل کردن عضلات آنها را در ذهن خود مجسم کنید. تمرین ساده‌ای است ولی کاربردهای مفیدی دارد.
روان‌درمانگران از این روش برای درمان برخی از اختلالات روانی و از جمله اضطرابها استفاده می‌کنند.

تنفس خود را تنظیم کنید.

چشمهای خود را ببندید. یک دست خود را روی شکم قرار دهید و دست دیگر را روی سینه ، طوری نفس بکشید که حرکت شکم شما بیشتر از حرکت سینه باشد. به عبارتی دستی که روی شکم گذاشته‌اید بیشتر از دست روی سینه بالا می‌آید. بعد از مدتی تمرین سعی کنید این کار را بدون گذاشتن دستها روی شکم و سینه انجام دهید. به عبارتی با حرکت شکم تنفس کنید نه با حرکت سینه. تنفس نقش مهمی در حفظ آرامش شما دارند. حتی در شرایط ناآرامی می‌توانید از روش فوت کردن داخل یک پاکت نیز نتایج مفیدی بگیرید. به این ترتیب آرامش خود را سریع‌تر باز خواهید یافت.

منبع:

http://daneshnameh.roshd.ir

نويسنده: sara | تاريخ: چهار شنبه 6 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مجموعه آثار مینیاتور استاد فرشچیان

 

محمود فرشچیان به سال 1308 شمسی در اصفهان ، دیده به جهان گشود . پدرش ، حاج غلامرضا فرشچیان ، از تجار فرش بود و در کار هنر قالی بافی دست داشت .

این زمینه مساعد برای پرورش ذوق و شوق او در راه آشنایی با هنر موثر افتاد . از سالهای پیش از مدرسه از روی نقشه های قالی طرح میزد ، تا به تدریج دستش در کار نقش پردازی روان گردید . فرشچیان در طی تحصیلات مقدماتی در محضر استاد میرزاآقا امامی اصفهانی هنرمند چیره دست و پرآوازه دیار اصفهان ، به آموختن نقاشی دلبستگی تمام پیدا کرد و دل در گرو نقشهای زیبا بست . او از کار هنر احساس رضایت و شادمانی داشت . از کلاس هفتم دبیرستان فرشچیان قدم به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان گذاشت و چهار سال در آن جایگاه عاشقی ، زیر نظر استاد عیسی بهادری ، استاد نابغه و توانمند نقاشی قالی ، مینیاتور ، نقاشی رنگ و روغن ، به فراگیری اصول و مبانی طراحی نقوش سنتی (نقشه قالی ، تذهیب ، مینیاتور) پرداخت .

بدون شک نقش استاد عیسی بهادری در پرورش و خلاقیتهای محمود فرشچیان نقشی فوق العاده ارزشمند بود .استاد در بیان احساس و تجسم شعرگونه عواطف ، به شیوه ای کاملا جدید موفق به هماهنگی و همگامی میان مضمون و محتوا و شکل و فرم نقاشی هایش گردید و این مشخصه اصلی کار او در نقاشی شد . فرشچیان در جوانی بسیار پرتلاش و خستگی ناپذیر به کار و طراحی نقوش مختلف میپرداخت . او در مطالعه آثار تاریخی شهر اصفهان (چهل ستون ، عالی قاپو ، مسجد شیخ لطف الله و ... طرحهای اسلیمی و ختایی کاشیکاری های بی نظیر آن آثار سر از پا نمیشناخت و چون محققی موشکافانه این نقش ها را مطالعه میکرد . فرشچیان حتی در دوره سربازی نیز دست از قلم و رنگ برنداشات و آثاری دیدنی آفرید که مورد تشویق مقامات قرار گرفت .

 

سال 1329 بعد از 6 سال فعالیت و کسب هنر در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان ، فرشجیان به کسب دیپلم عالی نائل آمد . آثار سالهای شاگردی ایشان هنوز در مرکز هنرستان ، موجود است . او در طراحی و شناخت و بکارگیری رنگها فوق العاده قدرتمند و قوی است . این قدرت قلم و صلابت و استواری خطوط قلم گیری است که از او هنرمندی پرآوازه و مشهور ساخته است . از نظر محتوا و مضمون ، آثار استاد عمدتا با الهام از ادبیات عرفانی و باورهای مذهبی ساخته و پرداخته شده اند . سخن آخر اینکه امروز استاد فرشچیان از پس نزدیک به پنجاه سال کسب هنر و مهارت در کار نقاشی و خلق نقشهای دلنشین و جشم نواز ، هنرمندی است که به جرآت میتوان او را صاحب سبک جدید در نقاشی ایرانی (مینیاتور) دانست .

__________________

نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 5 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

دیگران را همان گونه که هستند بپذیرید.

 

مردم می توانند رفتارها و احساسات مختلفی نسبت به اطرافیانشان نشان دهند. گناه، عصبانیت، تقصیر، خشم، ترس، حسادت، و گوشه گیری نمونه هایی از این احساسات هستند.

آدم های شاد و خوشبخت نیازی نمی بینند که چنین احساساتی از خود نشان دهند. آنها می دانند که بیشتر این احساسات موقتی هستند و به میزان استرس، درگیری ها یا آسیب های فردی بستگی دارند. انسان های خوشبخت دلیلی نمی بینند که بخواهند عمداً به دیگران درد و رنج وارد کنند. آنها لازم نمی بینند تا با حس غرور و خودپسندی خود، دیگران را تحت کنترل خود درآورند.

اگر در طول زندگیتان با چنین انسانهایی برخورد داشته باشید، خوب می دانید که میخواهم در مورد چه کسانی صحبت کنم. اگر خودتان هم چنین خصوصیاتی دارید، مطمئن باشید تا زمانی که این احساسات در شما هست، به خوشبختی دست نمییابید.

اگر می خواهید دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهید، باید این احساسات منفی را دور بریزید و به تکنیک های حسی مثبت متوسل شوید. ممکن است بتوانید با آن احساسات منفی تا مدت زمانی کوتاه موفق شوید که دیگران را تحت کنترل خود درآورید، اما مطمئناً خیلی زود متوجه خواهید شد که هم به خودتان و هم به دیگران صدمات جبران ناپذیری وارد آورده اید.

اگر کسی در زندگیتان است که این احساسات را روی شما پیاده می کند، سه راه حل پیش روی شماست: اول اینکه سعی کنید آن فرد را متوجه رفتارش و عواقب آن کنید. دوم اینکه آن رفتارها را پذیرفته و سعی کنید با آن کنار بیایید. و راه سوم این است که از رابطه بیرون آیید و از آن فرد کناره بگیرید چون ماندن در چنین رابطه ای دیر یا زود درهای رسیدن به موفقیت را به رویتان می بندد.

اختلافات را بپذیرید

همه ما در دیدگاه ها، ادراکات، رفتارها، احساسات، تجربیات و تاریخچه ی زندگیمان با یکدیگر تفاوت داریم. هیچ فرد دیگری را در کل دنیا نمی توانید پیدا کنید که از نظر خصوصیات کاملاً شبیه به شما باشد.

همین تفاوت هاست که زندگی را جذاب و زیبا و البته چالش انگیز می کند. برخورد با افراد دیگری که زندگی را از دریچه ای کاملاً متفاوت با ما می بینند باعث زیبا شدن رابطه ها می شود. این اختلافات است که در زندگی فرصت رشد، بینش و آگاهی ایجاد می کند. تنها نقطه تاسف در این است که این تفاوت ها گاهی ایجاد درگیری، استرس، و ناامیدی میکند.

آندسته از افرادی که زندگی هایی سعادتمند دارند و خوشبخت زندگی می کنند، توانسته اند یگانگی هر انسان را بپذیرند و تفاوت های بین افراد مختلف را درک کنند. آنها سعی نمی کنند مردم دیگر را تغییر دهند، آنها را اصلاح کنند یا تحقیرشان کنند. آنها می دانند که هر فردی در زندگی راه خودش را می رود و کارهایی را انجام می دهد که به نظر خودش درست بیاید.

افراد موفق و خوشبخت، خود را همان که هستند و به همان علت که هستند قبول میکنند. آنها عجله ای برای رسیدن به پایان بازی ندارند. در مقابل رفتارهای خود و دیگران صبور هستند چون می دانند این تفاوت ها لازمه ی زندگی است.

چه کسی را می خواهید تغییر دهید؟ قصد دارید رفتار کدامیک از دوستان یا اطرافیانتان را اصلاح کنید؟ اگر افراد زیادی به ذهنتان رسید، بدانید که راه را اشتباه رفته اید و تا رسیدن به خوشبختی فاصله ی زیادی دارید. پس بهتر است به جای اصلاح دیگران، اول خودتان را بشناسید!

منبع: مردمان

 

نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 5 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

چگونه میتوانید نظر دیگران را درباره خود تغییر دهید؟

 

"کسـب اعـتبار و شهرت شاید ۲۰ سال طول بکشد، اما در
عـرض ۵ دقیـقـه تـمـام آن از بیـن مـی رود؛ اگـــر بر روی این
مـوضـوع کـــمی دقیق تر فکر کنید، کارهایتان را طور دیگری
انجام خواهید داد."

وارن بافت

در حیطه شغلی نقطه نظر دیگران نسبت به شما جزء امور
پر اهمیت شناخته می شود. تاثیر اولیه در عرض چند ثانیه
شـکل مـی گیـرد امـا شـایـعـات بـی پـایه و اســاس آنچنان
صدماتی را به آبـروی شما می زنند که در بسیاری از موارد
قـابل جـبـران نـمی بـاشند. آیا می دانید دیدگاه همکارانتان
نسبت به شما چیست؟

کی؛ من؟

آیا کسی در مورد شما انتقاد می کند؟ آیا کارفرمای شما در زمان ارزش یابی خدمه شما را سرزنش می کند؟ آیا دوستان در مورد خصوصیات اخلاقی شما چیزهایی میگویند؟ زبان جسمانی انسان ها، و یا تغییر در لحن صحبت کردنشان زمانی که به آنها می پیوندید تغییر می کند؟ شاید هم اصلا اینطور نباشد و تنها تصور شما مبنی بر این اصل باشد.

اگر می خواهید نظر واقعی دیگران را در مورد خودتان بدانید باید از کسی سؤال کنید که واقعا به او اعتماد داشته باشید و بدون هیچ گونه احساس رنجشی آنها را تحلیل و بررسی نمایید.

شاید دیگران در مورد شما نظر درستی نداشته باشند، اما بهتر است به جای اینکه عرصه را به خودتان تنگ کنید و از دیدگاه های آنها آزرده خاطر شوید سعی کنید تا نقطه نظر آنها را نسبت به خودتان تغییر دهید. فقط باید به خاطر داشته باشید که برخورد و حرکات شما در اولین ملاقات و در همان ثانیه های ابتدایی است که نظر اصلی آنها را در مورد شما تشکیل می دهد.

در این قسمت ۸ تصور اشتباه که ممکن است در ذهن دیگران نسبت به شما به وجود آید به همراه راههای جلوگیری از آنها را برایتان آورده ایم.

دست به کار شوید

۱- تصور می کنند شما تنبل هستید

پیش قدمی کنید
درخواست واگذاری مسئولیت های بیشتری کنید و کمی بیشتر از ساعت مقرر کاری، در محل کار خود باقی بمانید. بدون توجه به برنامه کاری شما باید خود را طوری نشان دهید که سخت کوش تر از سایرین به نظر بیایید.

کمالات خود را به نمایش بگذارید
رجز خوانی نکنید. از خودتان کمی خلاقیت به خرج دهید تا شایعات بی اساسی که پشت سر شما وجود دارند، تبدیل به تشکر و قدردانی شوند. مردم از اینکه کسی از آنها تشکر و قدردانی کند لذت می برند. می توانید چیزی شبیه به این بگویید: "از اعداد و ارقامی که در اختیار من گذاشتی واقعا ممنونم، اونها به من در گزارشی که برای هیئت مدیره می نوشیتم جدا کمک کردند."

مراقب حرکات جسمانی خود باشید
سعی کنید قوز نکنید و به دیوار کناری یا میز خود لم ندهید. پاهایتان را با یک فیگور مناسب از میز دور نگه دارید. با انرژی و اشتیاق کامل بر سر کار حاضر شوید و توانایی رویارویی با کلیه فشارهای کاری را در خود تقویت کنید.

۲- تصور می کنند شما آماتور هستید

نحوه آداب و معاشرت خود را تغییر دهید
ادب و تواضع همه گیر می باشد. زمانی که شما با دیگران با احترام و ادب برخورد کنید؛ این امر کار را برای آنها مشکل می سازد که هر طور دلشان خواست بر روی شما قضاوت کنند، کارهایتان را به باد انتقاد بگیرند و در آخر به شما بی احترامی نمایند.

انتقاد پذیر باشید
زمانی که بازخوردهای اجتماعی رفتارهایتان را دریافت کردید؛ لازم به رنجش نیست. با روی باز از انتقادها استقبال کنید و به آن دسته ای که برایتان سازنده است گوش دهید چرا که نشانه ای از بلوغ، کمال و حرفه ای بودن شما هستند.

حرف دهان خود را مزه مزه کنید
برای اینکه توی دردسر نیفتید پیش از صحبت کردن به خوبی فکر کنید. بدون توجه به اینکه تا چه حد عصبانی هستید و یا اینکه کار دیگری تا چه اندازه نامرتب و پر اشکال است، خونسردی خودتان را حفظ کنید. مراقب حرف زدن خودتان باشید و دقت کنید که با چه کسی در حال صحبت کردن هستید.

به جزئیات دقت کنید
لباس های مرتب بر تن کنید و درست صحبت کنید. با خط مشی و زبان صنفی که در آن مشغول کار کردن هستید آشنایی پیدا کنید. برای جلسات رسمی آماده باشید و سعی کنید محل کارتان همیشه مرتب و سازمان یافته به نظر رسد.

۳- تصور می کنند شما لوده ترین فرد هستید

دهان خود را ببندید
شما به دفتر خود می روید تا کار کنید نه اینکه جوک تعریف کنید و دیگران را بخندانید. بعد از کار ساعت ها وقت دارید تا با همکارانتان در رستوران بنشینید و مسخره بازی درآورید. زمانی که همکارانتان شما را تحت فشار قرار می دهند تا آنها را سرگرم کنید توجه آنها را به شخص دیگری جلب کنید. "من امروز مخم برای تعریف کردن چیزهای جالب کار نمکنه، چطوره تو امروز ما رو یک کمی بخندونی رامین."  بدون اینکه کسی متوجه شود حواس آنها را از خودتان پرت کرده و شخص دیگری را مخاطب قرار دهید.

کمتر بخندید
خیلی خوب است که شما به عنوان یک مرد مهربان و خندان شناخته شوید اما هر چیز اندازه ای دارد. زمانی که جمعی از همکارانتان در کنار هم جمع شده اند و مشغول خندیدن هستند و تمام محدودیت ها را پشت سر گذاشته اند خیلی راحت به آنها بگویید که کارتان زیاد است و باید به کار باز گردید.

مرتب و منظم باشید
سعی کنید محل کارتان کاملا حرفه ای به نظر برسد. کاریکاتورهای مضحک را از روی کامپیوتر خود پاک کنید و سعی کنید تعداد جوک هایی را که برای دوستانتان forward می کنید، به حداقل برسانید.

۴- تصور می کنند شما فقط در فکر مهمانی رفتن هستید

اوضاع را آرام کنید
سعی کنید در مورد تجربیات خود در این زمینه با کسی گفتگو نکنید. اینکه تا چه ساعت از شب در بیرون از خانه می مانید و چه مقدار نوشیدنی میل می کنید چیزی نیست که همه باید در مورد آن بدانند. در ساعات کاری طوری برخورد نکنید که تصور شود به مهمانی آمده اید و به اصطلاح در خانه خاله به سر می برید.

جدی باشید
سعی کنید هیچ گاه دیرتر از زمان مقرر در سرکار خود حاضر نشوید مگر اینکه بخواهید دیگران از فعالیت های فوق برنامه تان باخبر شوند. به هرحال بهتر است همیشه گوش به زنگ باشید و نیروی خلاقیت خود را در زمینه های مختلف به کار گیرید.

۵- تصور می کنند شما مشتاق به جنس مخالف هستید

با احتیاط عمل کنید
در مورد روابط جنسی خود لاف نزنید. بدون در نظر گرفتن اینکه تا چه حد دچار وسوسه شده اید سعی کنید هیچ گاه با همکاران، کارفرما، خدمه و ارباب رجوع بگو بخند راه نیندازید.

رفتار خود را باز بینی کنید
حرف های مربوط به مسائل جنسی را به زبان نیاورید، جوک های دارای چنین محتوایی را برای یکدیگر نفرستید و در زمان کار سایتهای پورنوگرافی را زیرورو نکید.

۶- تصور می کنند شما همیشه تاخیر دارید

وقت شناس باشید
زودتر از خواب بلند شوید و جزء اولین کسانی باشید که وارد شرکت می شوند. با برنامه شغلی خود واقع بینانه برخورد کنید و زمان بیشتری به وجود آورید. اگر به طور مکرر از برنامه های زمانبندی شده عقب بمانید خیلی زرود از شما انتقاد خواهد شد. تاخیر به عنوان نوعی بی احترامی و بی برنامگی به شمار می رود.

از برنامه جلو باشید
یک لیست از کل کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید و هر چند وقت یکبار آنرا از نو چک کنید.  برای اطمینان بیشتر زمان بیشتری را برای انجام کارهای مختلف در نظر بگیرید. هیچ کاری را معوق نگذارید. اگر زمان خود را به خوبی مدیریت کنید به راحتی قادر خواهید بود که تمام پروژه هایتان را پیش از زمان تحویل به اتمام برسانید و اصلا مهم نیست که در طول مسیر ممکن است چه اتفاق های غیر منتظره ای رخ دهند.

۷- تصور می کنند شما به اخلاقیات پایبند نیستید

درستکار باشید
به پیشنهادهایی که می دهید دقت کنید. هیچ موقع به همکاران خود این نظر را ندهید که نتیجه تحقیق فرد دیگر و یا ایده های دیگران را سرقت کنید. هر ادعایی که در مورد مسائل مختلف می کنید باید دارای منبع موثق و اثبات شده باشد.

درستی خود را ثابت کنید
از رهنمودهایی که شرکت برای کارمندهای خود در نظر گرفته پیروی کنید و هیچ گاه از دارایی های شرکت به نفع خود سوء استفاده نکنید. برای مثال تماس های تلفنی راه دور را با استفاده از تلفنی که در اختیارتان قرار داده اند و استفاده های غیر مجاز از دستگاه کپی موجود در شرکت.) خط مشی شرکت را در مورد دریافت کردن هدیه از مشتری ها و فروشنده ها به خوبی مطالعه کنید تا هیچ گونه شک و شبه های باقی نماند.

مسئول باشید
اگر اشتباهی از شما سر زد، آنرا بپذیرید. به جای اینکه بهانه جویی کرده و اشتباه را به گردن دیگران بیندازید مسئولیت کارها را به گردن بگیرید و در جبران آنها بکوشید.

درست تصمیم بگیرید
اگر از شما درخواست شد تا کاری را انجام دهید که به نظر خودتان درست نمی آمد و در نهایت تاثیرات منفی بر روی آینده شغلی تان داشت می توانید به راحتی از انجام آن سرباز زنید.

به انجمن های خیریه کمک کنید
در صندوق های صدقه پول بیندازید. پیشنهاد کنید که در شرکت یک گروهی تشکیل دهند و از آن طریق به نیازمندان و انجمن های خیریه کمک کنند و یا برای بانک های جمع آوری فراورده های غذایی برای نیازمندان غذاهای فاسد نشدنی جمع کنند.

۸- تصور می کنند که شما در کارهای گروهی ضعیف ظاهر می شوید

برخوردی دوستانه از خود نشان دهید
اسم های افراد را یاد بگیرید و در روابط خود از آنها استفاده کنید. در مورد علایق و توانایی های شغلی همکارانتان اندکی بیشتر اطلاعات جمع آوری کنید.

به آنها اتکا کنید
از افکار شخصی دیگران کپی برداری نکنید تا هر کجا که لازم شد آنها را بعدا به نفع خود به اتمام برسانید. هر زمان که می توانستید به همکاران خود در انجام کارهایشان کمک کنید و پس از این که کاری با موفقیت انجام شد از آنها قدردانی و تشکر کنید. زمانی که مقامات بالا از زبان همکارانتان شنیدند که کار کردن با شما برایشان لذت بخش است شما خود به خود به یک رهبر تبدیل می شوید.

روی اهدافتان متمرکز شوید
چه دیدگاه همکاران نسبت به شما درست باشد چه اشتباه همین نظرها است که میتواند شما را به موفقیت نزدیک سازد و یا اینکه موجب شکست خوردن شما در زمینه شغلی گردد. از یکی از همکاران قابل اعتماد بپرسید که دیگران در مورد شما چه میگویند. این پرسش را می توانید با به جا آوردن مراتب از کارفرمای خود نیز بپرسید. شما می توانید انتقادات منفی را به نظرات مثبت تبدیل کنید. بسیاری از نظرات چند منظوره بوده و قابل تغییر می باشند. فقط باید به خاطر داشته باشید که نباید از آنها آزرده خاطر شوید.

تلاش کردن برای تغییر نظرات دیگران در مورد خود اصلا به این معنا نیست که شما آنها را پذیرفته اید بلکه فقط تلاش می کنید تا کسانی که با شما در حال کار کردن هستند دید روشن تری نسبت به شما پیدا کنند. پس لازم نیست که سعی در تغییر شخصیت خودتان داشته باشید. بی ریا و درستکار باقی بمانید و همواره نسبت به ارزش هایتان پایبند باشید. و اگر تمام تلاش هایتان به بن بست رسید با یک نیروی جدید در یک کارخانه دیگر شروع به کار کنید.

منبع:

 

http://www.leitnerbox.ir

نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 5 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

چند قدم تا موفقیت

مفهوم موفقيت يك امر نسبي (از فرد تا فرد از فرهنگ تا فرهنگ، و از مكتب جهان بيني و ايدئولوژي، تا مكتب فرق دارد) و يك امر تشكيكي (يعني ممكن است شخصي نسبت به گذشته اش موفق باشد ولي در عين حال مراتب بالاتري از موفقيت را در پيش دارد كه البته اين امر بيشتر در امور اخلاقي و ارزشي مثل كمال، علم خواهي بيشتر نمود دارد) است در فارسي واژهاي مترادف آن ظفر، پيروزي و كاميابي و... است.
ابزار موفقيت موفقيت محبوب عمومي بشر است همه افراد بشر در هر رشته و مقامي كه هستند به دنبال وسيله، ابزار و راه رسيدن به موفقيت هستند ولي افراد بشر دريافتن اين وسيله يكسان نيستند، افرادي كه هيچ واقع بيني ندارند و درك صحيحي از روابط علي و معلولي حوادث ندارد. بحث شانس و بخت را به ميان مي‌كشند برخي ديگر وسيله موفقيت را در عوامل موجود خارجي جستجو مي‌كنند. ولي در ميان عوامل خود (استعدادها، علائق، حوصله و پشتكار و ...) را فراموش مي‌كنند. برخي موفقيت را به نبوغ نسبت مي‌دهند، يعني فكر مي‌كنند تنها عامل موفقيت نبوغ است و گمان مي‌كنند مثلا فلان مخترع ظرف چند روز يا چند ساعت به فلان كشف رسيده ولي از پشتكار، صبر و تحمل سختيهاي راه آنها بيخبرند. الكساندر هاميلتن ميگويد: مردم به من نابغه مي‌گويند من از نبوغ خود خبر ندارم، فقط مي‌دانم شخص زحمتكشي هستم. دانشمند بزرگ فرانسوي پاستور، شعار زندگيش كار بود.[1]
موفقيت در جامعه هاي صنعتي تعريف متداول و قابل قبول جوامع صنعتي از موفقيت بر سه اصل استوار است: قدرت، پول و شهرت. يعني اگر كسي يك يا چند تا از اينها را داشته باشد فرد موفقي است. اشكال اين تعريف اين است كه با نظام الهي و عقل و وجدان ما سازگاري ندارد. آيا هر طوري كه انسان پول تهيه كرد موفق است؟ آيا به هر نحوي به مدارج بالاي علمي رسيد موفق است؟ آيا ملتي كه براي هدف مقدسي از كشور خود دفاع مي‌كنند ولي در ظاهر نميتوانند بر دشمن غلبه پيدا كنند موفق نيستند؟ امام حسين _ عليه السلام _ مي‌فرمايند: مرگ برتر از زندگي با خواري، ذلت برتر از زندگي است كه سر از جهنم در آورد.[2]
فرق استعداد و علاقه از جمله عواملي كه براي رسيدن به موفقيت حياتي است استعداد و علاقه است. هر كاري را كه انسان بتواند (استعداد بالفعل و بالقوه) آنرا بهتر و عاليتر انجام دهد در آن استعداد دارد. و هر كاري و امري كه با شور و شعف و لذت و بدون خستگي انجام دهد را بدان علاقه دارد. گاهي ممكن است استعداد باشد (حس شعري) و علاقه نباشد (شعر نگفتن و انگيزة آن را نداشتن) بيشتر مواقع انسان با استعداد متوسط و يا كمتر از آن ولي با علاقه بالا و پشتكار به موفقيتهايي نايل مي‌شود، اما اگر هر دو _ استعداد و علاقه _ در يك امر باشند، توفيق چند برابر خواهد بود.[3]
براي رسيدن به موفقيت توجه و به كارگيري ابزارهاي دروني و بيروني بسيار مهم است. عمدة اين شيوه ها از زندگي افراد و الگوهاي موفق جوامع به دست آمده كساني كه خود شاهد موفقيت را در آغوش خود لمس كرده‌اند، در ذيل به اين ابزارها اشاره مي‌كنيم:
1. ابزارهاي دروني فرد: يعني ابزاري كه خداوند در نهاد انسان قرار داده و انسان وظيفه دارد از آنها به بهترين نحو براي رسيدن به كمال استفاده كند: 1. خواستن موفقيت: اولين قدم خواستن خود فرد است انسان اگر به طور جدي خواهان امري باشد دنبال راهكارها مي‌رود و با پشت سرگذاشتن سختيها به آن مي‌رسد.
2. نياز و انگيزه: دو اهرم رواني هستند كه به انسان قدرت، پويايي و حركت مي‌بخشد و انسان را به سوي هدف (موفقيت) مي‌كشانند گاهي انسان مي‌تواند در خود ايجاد انگيزه و نياز كند مثلا آن را وظيفه و مسئوليت ديني خود بداند كه انجام ندادن آن عقاب دارد يا با افراد موفق معاشرت كند و تصميم خود را به ديگران بگويد، به موفقيت‌هاي خود پاداش بدهد و تنبليهاي خودش را تنبيه و جريمه كند، مثلا مطالعه نكردم، سه ماه از پول تو جيبيم صرف نظر مي‌كنم و از كلمات تاكيدي مثبت استفاده كنيم، من مي‌توانم، من خسته نمي شوم، خدا همراه من است.
3. پرهيز جدي از تاخير: هر گاه تصميم گرفتيد كاري را انجام دهيد بلافاصله قدمهاي اوليه را معقولانه برداريد مطمئن باشيد آن بعداً يا فردايي كه مي‌گوييد نخواهد آمد، همين الان را غنيمت شماريد همين الآن.
4. ارادة خود را تقويت كنيد: از خوردن غذاهاي پرچرب و انرژي زياد پرهيز كنيد. ورزش و تمرين را جدي بگيريد. از طبيعت لذت ببريد يا تقويت بعد معنوي (نماز، توسل و...) بر بعد غريزي خود مسلط شويد تا اسير خواسته هاي مزاحم نشويد، اعتماد به نفس داشته و بدانيد كه انسان داراي نيروي بيكران است. اگر خود بخواهم مي‌رسم.

 

5. نظم در امور فردي و اجتماعي و برنامه ريزي[4]

 

 

1 _ 5. دفتر مخصوص برنامه ريزي داشته باشيد تا ساعات مفيد و غيرمفيد خود را محسوستر ببينيد و برنامه خود را به متخصصها نشان دهيد.
2 _ 5. از دو طرح بلند مدت (رسيدن به هدف) و كوتاه مدت (ساعات كار، مطالعه، رفع موانع فعلي) استفاده كنيد.
3 _ 5. در برنامه ريزي خود امور مهم را مقدم بشماريد.
4 _ 5. بر برنامة خود كنترل و مراقبه داشته باشيد و در صورت خارج شدن از برنامه سريع اصلاح، جبران كنيد از سستيهاي خود نگذريد. هر روز و هر هفته محاسبه كنيد و ارزيابي كنيد كه موفق بوديد، كاستيها كجا بوده، خوبيها كجا.
5 _ 5. دغدغه، مانعها و پيشامدها توجه و تمركز شما را به هم نزند عمدة توجه و انرژي خود را به مشكل گشايي و حل آن اختصاص دهيد و در آن مضطرب نشويد. اضطراب زيادي كار شما را مختل مي‌كند:
چون عشق حرم باشد سهل است بيابانها
6 _ 5. در ساعات خود به صرف انرژي اهميت زيادي بدهيد.[5] تماشاي زياد تلويزيون، گردشهاي نامناسب، جلسه هاي طولاني غير علمي عمده انرژي شما را صرف مي‌كند. در موقع نشاط به اصل برنامة خود بپردازيد و در اوقات ديگري انرژي خود را شارژ كنيد (تفريح، طبيعت، حمام آب گرم، تغذيه مناسب با كيفيت، خواب متناسب، ورزش ملايم).
6. استعداديابي: با توجه به تمركز كاري خود در گذشته، علايق، اهميت دادنها، بررسي دروس مورد علاقه و نمرات آنها استعداد خود را به دست آوريد. گاهي مواقع شكست مقدمه استعداديابي است، همانگونه كه مثلا مي‌گويند شكسپير به خاطر فقر دزدي كرد وقتي به زندان افتاد، شعري در مذمت ظلم حاكم گفت و همان جا متوجه ذوق شعري خود شد و يا هجرتهاي او از زن و فرزندانش اگرچه تلخ بود شيرينها به همراه داشت (رنجها گنج آورند).
7. تمركز بر موضوع:[6] نقش ذره بين را در تمركز نور و سوزاندن ايفا مي‌كند.
با حوصله و صبر از پراكنده كاري به شدت دوري كنيد. حضرت مي‌فرمايند: كار كمي كه دوام داشته باشد از كار زياد ملال آور برتر است. حوصله و صبر به قول شهيد مطهري دركارهاي بزرگ دخالت زيادي دارد. از شاخه به شاخه‌اي ديگر پريدن مانع موفقيت است. مردم در اختراعها اول چيزي كه به ذهنشان خطور مي‌كند نبوغ، هوش و فكر بلند مخترع است. فكر مي‌كنند با نبوغ مي‌توان ظرف چند روز يا ساعت به موفقيت رسيد. هيچ متوجه يك ركن اساسي در موفقيت يعني حوصله زياد نيستند. صفات بد اخلاقي (حسد، كينه، غيبت، ...) سلامت رواني و ذهني و حتي جسمي ما را به هم مي‌زند و مانع تمركز مي‌شود چرا كه اين صفات بد دائماً با صفات عالي انساني ما كه اصلاحگر هستند در جنگ رواني مي‌باشند (صفات عالي مثل فطرت الهي، وجدان، دل و عقل) و حتي گاهي اين امر به صورت سردرد، زخم معده و ... بروز مي‌كند. (بيماري روان تني)
8. صفات خوب اخلاقي: شخصيت زده نباشيم حرف ديگران را به دليل و تفكر و تحليل بررسي كنيم. حتي افراد مورد علاقه خود. خلاق باشيم يعني هميشه دنبال رو نباشيم، از شكستهاي ديگران درس بگيريم. شجاعت و شهامت داشته باشيم چه بسا به خاطر احتمال خطر خيلي نامعقول ازكارهاي خوب و اهداف عالي باز مي‌مانيم.[7]
9. حفظ تعادل در ابعاد شخصيت: تعادل امري است كه در زندگي بسيار ضروري است توجه كنيد مثلا ما هميشه آب بخوريم و غذا نخوريم چه اتفاقي مي‌افتد. انسان داراي دو بعد ملكوتي و جسماني است و اسلام به تغذيه هر دو بعد توجه و تاكيد دارد عدم ارضاي معقول و مشروع هر كدام مي‌تواند مصيبت آور باشد. البته چون كه اصل و جوهرة انسان روح اوست. بايد به آن توجه بيشتر شود و اين بعد بايد بر جسم (غرائز و نفس اماره) غلبه داشته باشد و اين يعني حقيقت اراده چون بي ارادگي بيشتر با غلبه غرائز (شهوت، پرخوري، خواب، تنبلي و...) نمود پيدا مي‌كند. پس به نماز، ادعيه، نيايش، تامل در خلقت، انفس و آفاق و نعمتها بعد روحاني خود را قوي كنيم و غرائز را تغذيه مشروع نماييم، عدم تعادل رشد سرطاني شخصيت و انحراف را به همراه دارد.[8]
10. عادتهاي بد را حذف كنيم و خود را به كارهاي خوب با تكرار و تمرين عادت دهيم. (براي عادت حذف شده، جايگزين بگذاريم).
11. عاقل باشيم نه عالم فقط عاقل عالم به تجزيه تحليل مي‌پردازد و به دانسته هاي خود عمل مي‌كند ولي عالم مثل طوطي محفوظات را در ذهن انبار مي‌كند و جلوي خلاقيت خود را مي‌گيرد.[9]
12. غنيمت شمردن فرصتها: حضرت علي _ عليه السلام _ مي‌فرمايند: فرصت‌ها را غنيمت بشماريد كه مثل ابر گذرا هستند و بر عنصر مال بيشتر توجه داشته باشيد. از گذشته درس و عبرت براي خود بگيريد (افرادي كه دائما در گذشته و خاطرات آن و آينده و حوادث و... آن سير مي‌كنند از سلامت رواني برخوردار نيستند). توجه به نشاط جواني، توجه به عدم مشغله هاي زندگي قبل از كار و ازدواج، استفاده از دوستان اهل مطالعه، توجه به الگوهاي سالم موفق و هجرت لازم از وطن براي ارتقاء ....
13. ليست موفقيتها و توجه به نقش كلمات در موفقيت: ليستي از موفقيتهاي كامل و نسبي از گذشته خود تهيه كنيد و با نگاه به آنها به تواناييهاي خود اعتماد كنيد. به كلماتي كه به كار ميبريد عنايت داشته باشيد نگوييد بدبخت شدم، بگوييد صدمه ديدم، نگوييد كار تمام شد و بيچاره شدم، بگوييد از وقت مي‌توانستم بهتر استفاده كنم. از دوستاني كه دائماً آيه ياس و منفي بافي مي‌كنند به شدت پرهيز كنيد. نسبت به موفقيت ديدگاه مثبتي داشته باشيد تا از ياس و درنتيجه تنبلي و شكست در امان باشيد.
ب. ابزارهاي خارج از فرد 1. الگوهاي موفق و عيني: به الگوهاي زنده اطراف خود توجه كنيد راز موفقيت آنها را جستجو كنيد. البته به تفاوتهاي فردي توجه داشته باشيد. گاهي برخي شيوه هاي مخصوص و منحصر به فرد يك نفر است. از شيوه هاي عمومي موفقيت كمك بگيريد.
2. كتابهاي افراد موفق و ويژگيهاي شخصيتي آنها را مطالعه كنيد (البته مطالعه كم و بادوام نتيجه بخش است).
3. دوستان كوشا، مثبت انديش و متعادل (جسمي و روحي) انتخاب كنيد از دوستان تنبل منفي انديش فاصله بگيريد (فاصلة علمي نه فاصلة انساني و مهرآميز).
4. با توجه به استعداد و علاقه خود به الگوهاي مثبت عشق بورزيد. ارادت و عشق شما به الگوهاي زنده بر شيوة كار شما حتي حالات شما اثر مي‌گذارد و شما را همانند او مي‌كند: (مجنون من كيم ليلي، ليلي كيست من).
5. از شانس و اقبال تعريف جديدي ارائه دهيد:[10] تلاش زياد همراه با فكر صحيح = موفقيت و شانس
Labor under correct knowledge = luck
6. در انتخاب شغل دقت كنيد (مفيد، استعداد، علاقه) در انتخاب همسر كوشش كنيد به معيارهاي كاري و ارزشي شما نزديك باشد و شما را در امر موفقيت و هدف كمك كند.
7. آموختن شيوه ها: (شيوه هاي هر كاري را از اساتيد مجرب و كتابهايشان بخواهيد) ندانستن شيوة هر كار مثل مطالعه يعني دقت هدردادن يعني لقمه دور سر چرخاندن و دانستن يعني راه ميانبر.
8. به رقابت و مقايسه مثبت توجه كنيد چرا كه در دستورات ديني ما هست كه در كارهاي خوب نسبت به يكديگر پيشي بگيريد و يا خودتان را با معيارها و الگوهاي صالح تطبيق و مقايسه دهيد، رقابت منفي (حسد،...) سلامت روحي _ رواني، جسمي ما را به هم مي‌زند و به تمركز كه ركن بسيار مهمي است، در موفقيت لطمه وارد مي‌كند. فنون ارتباط سالم و سازندة با ديگران (سلام، تبسم، عدم تحقير، صدا زدن اسم كه خصوصيترين امري است كه از اول زندگي با آنها بوده و... استفاده كنيد. اين امر در راستاي ارتباطهاي چهارگانه است كه در ضمن مباحث به آنها اشاره شده (با خود، خدا، خلق خدا، طبيعت).
نكته: براي موفقيت خود و جامعة خود حركت از درون (موفقيت شخصي) به بيرون (موفقيت عمومي) بسيار حائز اهميت است، چرا كه اين فرد است كه جامعه را مي‌سازد و جامعه يعني آحاد جامعه.
نكته پاياني: لازم به تذكر است كه بايد همة اين راهكارها را در كنار هم ديد تا تعادل در تمام ابعاد شخصيت و استعدادها را به هم نزنيم و استفادة بيشتر از بحث ببريم. ديگر اينكه به گفتة بزرگان و افراد موفق ما اخلاص و توسل به اهل بيت _ عليهم السلام _ نمك موفقيت است. كمااينكه در كتابهاي آنها به اين و حكايات و عنايات اهل بيت به آنها اشاره شد. ديگر اينكه بايد با تامل و تفكر به موفقيت دنيوي و اخروي (چون زندگي ما استمرار دارد تا بينهايت) حركت كنيم. پس دنبال موفقيتهاي لذت آور و پايداري باشيم كه كمال آور هم هستند

پی نوشتها :

[1] . رمز موفقيت، شهيد مطهري، حميد نگارش، موسسه فرهنگي انتشارات امام عصر، با تغيير و اضافه، ص 98.
[2] . اگر موفقيت يك بازي است اينها قواعد بازي هستند، مترجم منيژة شيخ جوادي، انتشارات همايش انديشه، 1381، ص 13 با تغيير و اضافه.
[3] . اخلاق موفقيت در زندگي، داريوش عرفاني فر، قم، نشر خرم 1378، ص 135 با كمي تغيير.
[4] . هفت قدم در راه موفقيت نوجوانان، نويسنده شان كاوي، مترجم ساناز قاسمي، انتشارات انجمن اولياء و مربيان، 1380، ص 194.
[5] . اگر موفقيت يك بازي است اينها قواعد بازي هستند، ص 114 با تغيير.
[6] . رمز موفقيت شهيد مطهري، ص 98 با تغيير و اضافه.
[7] . همان، ص 91 و 92.
[8] . عوامل كنترل غرايز،آيت الله حسين مظاهري، موسسه نشر وتحقيقات ذكر، تهران، 1378، ص 56 با كمي تغيير.
[9] . رمز موفقيت، شهيد مطهري، ص 78 با كمي تغيير.
[10] . يادداشتهاي يك دوست، آنتوني رابينز، مهدي مجردزاده كرماني، موسسه فرهنگي راه بين، ص 38.

منبع:

 

www.andisheqom.com

 

 

 


 

نويسنده: sara | تاريخ: دو شنبه 4 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

راههای رسیدن به موفقیت


1- تفکر مثبت داشته باشید ، « دکترنورمن پیل » می گوید : افکار خوب و مثبت همچون تابش نور خورشید بر اتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند .

2- باور و ایمان داشته باشید ، همیشه آن چیزی اتفاق می افتد که شما واقعاً باورش دارید . این یک حقیقت است . پس باید باورهای محدود کننده ای که مانع موفقیت شما هستند را شناسایی کنید و آنها را از بین ببرید

3- هر روز منتظر اتفاق خوبی باشـید ، اگر انتـظار وقـوع چـیزی را داشته باشـید آن چـیـز به وقـوع می پیوندد .

4- افکارتان را کنترل کنید ، موفقیت ازطریق کنترل کامل افکار ، اعمال به وجود می آید .

5- تلاش و پشتکار داشته باشید ، همۀ موفقیتها و رؤیاهای ما در گرو سخت کوشی است هر چه بیشتر تلاش کنیم موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد .

6- صبور باشید ، ما همواره دوست داریم هر چه زودتر به ارزو هایمان برسیم ، به همین دلیل است که در زندگی مان بی قراریم .
 
7- به دیگران کمک کنید . شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت و موفق خواهید بود که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید .

8- ذهن خود را از تردید و ترس رها کنید و تصور کنید هیچ محدودیتی ندارید .

9- به بهترین چیزها فکر کنید .

10 - تصویر آن چه را می خواهید در زندگی بیرونیتان داشته باشید ، بسازید .

11- شور و شوق داشته باشید ، « فرانک بتگر » نویسندۀ کتاب چگونه در فروش از ناکامی به کامیابی رسیدم می گوید : شخص قادر است هر وقت بخواهد سرنوشت خود را عوض کند و آن موقعی است که تصمیم بگیرد و در کار خود شوق و حرارت به خرج بدهد .

12- از خودتان تصویر خوبی در ذهن داشته باشید

13- از اشتباهات گذشتۀ خود پند بگیرید و پیش بروید .

14- به خودتان اطمینان داشته باشید ، آنگاه خود را دوست خواهید داشت .

15- مسئولیت کامل زندگی و آنچه را برایتان پیش می آید به عهده بگیرید .

16- همواره ببخشید و فراموش کنید ، اما بگیرید و به خاطر بسپارید .

17- با افراد موفق ارتباط برقرار کنید .

18- هدف خود را از نظر دور نکنید و همیشه آن را جلوی چشم داشته باشید .

19- در زمان حال زندگی کنید ، هر روز به خاطر همان روز زندگی کنید .

20- در هر کار فقط برای همان کار فعالیت کنید .

21- با افراد باانگیزه و با روحیه همنشینی کنید .
 
22- در کارهای اجتماعی مشارکت داشته باشید .

23- همیشه به دنبال ایدۀ بزرگی باشید ، که زندگی تان را تغییر خواهد داد .

24- شهامت داشته باشید : همان شوید که می خواهید تنها در این صورت است که می توانید .

25- استقامت داشته باشید : حضرت محمد (ص) فرمود ه اند : خداوند با کسانی که در برابر مشکلات پایداری می کنند .
 
26- شکرگزار باشیم : وقتی شکر می کنیم روح عالم در ما ایجاد انرژی می کند و آن انرژی موهبت های بعدی را به طرف ما جذب می کند
منبع:

http://www.mums.ac.ir

نويسنده: sara | تاريخ: دو شنبه 4 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مراحل رهايي ازاحساس عزت نفس پايين

 


به اعتقاد روانشناسان اشخاص موفق كساني هستند كه حقيقتا خود خودشانند و باطناً آزادند و وارسته . واشخاص ناموفق و شكست خورده كساني هستند كه حقيقتاً منكر خويشتن خويش هستند و شادي و نيروي حاصله از درستكاري و صداقت نسبت به خود را نپذيرفته اند .
حال براي آنكه از احساس عزت نفس پايين كه مانع از موفقيت در زندگي است رهايي يابيد و تحولي بزرگ در زندگي خويش ايجاد كنيد و از عزت نفس بالايي برخورددار گرديد ، به بيان روشهايي براي افزايش عزت نفس در سه مرحله مي پردازيم :

 

مرحله اول - عدم ارزيابي خود با ديگران:

هرگز خود را با ديگران ارزيابي نكنيد چرا كه هر چقدر هم شما بخواهيد ارزيابي شما منطقي نيست .

اصول عدم ارزيابي خود با ديگران
 ارزيابي منطقي از خود :
به دلايل زيرنمي توانيم ارزيابي منطقي ازخودمان بكنيم :

-  ما نمي توانيم خود يا افراد ديگر را با يك مشخصه به طور منطقي مورد قضاوت قرار دهيم.

-  در خيلي از مواقع انتقادها بر اساس تعصبات است .

-  خصوصيات انساني بي همتا و تقريباً بي انتهاست .

-  ميزان دقيقي براي اينكه چه كسي خوب و يا بد است , وجود ندارد و كسي نمي تواند  ادعا كند كه مي تواندخصوصيات خوب ويا بد را به طور كامل تشخيص دهد.

احساس ضعف وكاستي هاي بشر:
واقعيت آن است كه ما انسانها داراي ضعف هايي هستيم . به همين دليل به سادگي نمي توانيم آنچه را كه دوست داريم ، انجام دهيم .مثلاً تعدادي از ما قوي هستيم، عده اي آشپز ماهري هستيم و به هرحال اكثريت افراد نمي توانند در بيش از يك يا دو كار برجستگي و تبحر بسيار بالايي پيدا كنند .احساس شما در دستيابي به اهدافتان بسيار مهم است . بنابراين با اندكي تغيير احساس و نوعي ديگر مسئله را بررسي كردن ، متوجه تغيير در افكار خويش و به دنبال آن در رفتار خود خواهيد شد. و به اهداف منطقي خود خواهيد رسيد .

بي اطلاعي :
فقدان اطلاعات كافي نيز مي تواند عامل موثر براي موفقيت پايين باشد.اگر مي خواهيد خود را براي اشتباهات ببخشيد،بي اطلاعي دليل كاملاً قانع كننده اي  است. به هر صورت ، سرزنش خود، عملي كاملاً مسخره است . البته اگر مايليد كه خود را سرزنش كنيد و اين كار را درست مي دانيد ، خوب بكنيد . اما به نظر روانشناسان هرگز براي بد انجام دادن كاري كه هيچگاه بهتر انجام دادنش را ياد نگرفته ايد. بي ارزش تصور كردن خودتان معنايي نداردوقابل تصور نيست.

 آشفتگي :
 آشفتگي خاطر و وضعيت زندگي خيلي از مواقع مانع از موفقيت مي شود. اصولاَ وقتي افراد بيشتر از خودشان متنفر مي شوند ، خطاهاي بيشتري را انجام مي دهند . چون نسبت به خود احساس بدي دارند و مي خواهند خود را بيشتر تنبيه نمايند، لذا اعمال غلط ديگري رانيزمرتكب ميشوند.
 اصولاً وقتي ما عصباني ، افسرده ، ترسيده‌ايم و ياحسدورزي مي كنيم،به سادگي نمي توانيم آدمي با كفايت و با عملكردي مناسب باشيم پس بهتر است موقع مشكلات ، در رفع آن بكوشيم ، و با احساس گناه ناراحتي و اعمال خود تخريبي ديگر ، خودمان را در مشكلات بيشتري غوطه ور نسازيم

خودتان را بپذيريد:
خود پذيري بهترين راه حل است . بهترين كاري كه مي توانيد براي صفات خوب و بد خود انجام دهيد ، اين است كه اگر ميتوانيد آنها را تغيير دهيد و يا اينكه درحال حاضر و يا براي هميشه آنها را بپذيريد . پس بهتر است از حالا خود و ديگران را همانطور كه هستند بپذيريد و هيچ گاه از خود و ديگران متنفر نباشيد وعشق ورزي تان هم نسبت به خودتان و ديگران متعادل باشد.
 مرحله دوم - اعتماد داشتن
تا مي توانيد اعتماد رفتارتان را در زمينه هاي مختلف مثل اعتماد دوستي ، اعتماد كاري ، اعتماد فرهنگي و  بالا برده و افزايش دهيد براي اين امر لازم است كه اصول انضباط رفتاري را نيز رعايت كنيد كه اين اصول عبارتنداز:
1- كار را به تأخير نيندازيد :
سعي كنيد به نتايج بلند مدت و دير پا نسبت به منافع كوتاه مدت توجه بيشتري نمائيد . اگر هميشه مسّرت و خوشي فوري را بر لذّت به تأخير افتاده ، مقدم داريد ، احتمال اينكه در پايان فردي مفلوك و بيچاره باشيد .زياد است اين اصل از انضباط رفتاري از همه اصول ديگر مهمتر است و رعايت آن مي تواند انجام بقيه اصول را آسانتر كند.

2- صبر داشته باشيد و استمرار در كارها را پيشه كنيد:
انجام و استمرار كارها براي مدت طولاني دومين تكنيك اساسي به سوي موفقيت است ريشه اين مشكل بي صبري و ناشكيبايي است . يادگيري هر مهارتي ، مدت زمان زيادي را مي طلبد و بايد براي هر كاري كه انجام مي دهيد به اندازه اي كه نيازدارد ، زمان بگذاريد.
3- گامهاي كوچك و استوار امروز ، پايه گذار فردائي روشن :
كامل بودن هر كار ، بستگي به اندازه آن كار دارد . معمولاً كارهاي كوچك در زماني كم مطرح و به انجام مي رسند و كارهاي بزرگ در زماني دراز . پس بهتر است كارها را به اندازه هاي مورد نياز تجزيه و كوچك كنيد ، تا از انجام ندادنش پرهيز نمائيد زيرا تدريجي حركت كردن به سوي هدف باعث كاهش تدريجي اضطراب و پريشاني است و آن سبب موفقيت در كارها مي شود.
4- از تجربيات گذشته درس بگيريد:
تجزيه و تحليل و توضيح برخي از اعمال و نتيجه گيري آنها در كنار بررسي دقيق نقاط ضعف و قوت يك رفتار نيز در پيشرفت يك فرد نقش اساسي دارد . و خيلي از مواقع سبب موفقيت مي شود.

5- پاداش و تنبيه :
در قبال كارهاي درست به خود پاداش دهيد و در قبال كارهاي نادرست خود را جريمه كنيد . براي اينكه همان اندازه كه تقدير در انجام درست كار حائز اهميت است ، مواخذه براي انجام نادرست كار نيز مهم است تحقيقات نشان داده كه خود تقديري در قبال كارهاي درست مي تواند رفتار را نيرومند سازد ، گفتار منفي آنرا تضعيف مي كند . و مانع از پيشرفت كارها مي شود.
مرحله سوم- برانگيختن احترام ديگران نسبت به خود:
براي آنكه احترام ديگران را نسبت به خود برانگيزيد ، بايد قاطعيت داشته باشيد . بدون مهارت قاطعيت تقريباً غير ممكن است كه بتوانيد احساسات مطمئن خود پذيري داشته باشيد بنابراين يادگيري مهارت قاطعيت براي شما و هرفرد ديگري  ضروري به نظر مي رسد . كه عباتند از :
1- پرهيز از خشم :
اگر مي خواهيد كه در امر قاطعيت پيشرفت نمائيد از عصباني شدن و خشم پرهيز كنيد . چون رفتار توأم با سياست ، تمايل افراد را به تسليم در مقابل شما افزايش مي دهد بالعكس در صورت پرخاشگري و داد و فرياد ، حس كينه توزي را افزايش مي دهيد .

2- پرهيز از احساس گناه :

از احساس گناه و تقصير به شدت بپرهيزيد چون كه در احساس گناه فكر مي كنيد بي ارزش ،پست و افرادي بي خاصيت و دوست نداشتني هستيد ، چون ناشايست عمل كرده ايد . احساس گناه مي تواند سر منشاء بسياري از مشكلات رواني و شخصيتي باشد كه در موارد وخيم تر منجر به خودكشي و افسردگي هاي شديد مي شود بنابراين بهتر است از احساس گناه و تقصير دوري كنيم .

3- پرهيز از دلسوزي زياد:
از دلسوزي و ترحم بي مورد و زياد براي ديگران بپرهيزيد نكته مهمي كه مردم آنرا در نظر نمي گيرند، اين است كه توجه به مردم لطف كردن نسبت به آنان و رفتار خوبي با آنها داشتن كار خوبي است كه همه بر روي آن تاكيد دارند و ديگران را نسبت به اين كار تشويق مي كنند. اما توجه بيش از اندازه و غير معقول مسئله ديگري است كه بايد بررسي شود، و از آن جلوگيري به عمل آورد.

4- نترسيدن از تاييد نشدن:
از تأييد نشدن ترس نداشته باشيد . شايد بدون اغراق بايد گفت كه يكي از بزرگترين ترسهاي رايج در ميان عامه مردم، ترس از تأييد نشدن است همه ما مي خواهيم كه مورد تأييد ديگران قرار بگيريم و آنها ما را بپذيرند ، كه البته امري مطلوب است . اما اينكه فكر كنيد براي تأييد گرفتن از آنها بايد هر كاري كه مي خواهند انجام دهيد و آنگونه كه مي خواهند تفكر و رفتار كنيد فكري نادرست و نقض كامل قاطعيت و استقلال است .
بنابراين با بكار بردن گامهاي ذكر شده مي توانيد از احساس عزت نفس پايين رهايي يابيد . و تحولي بزرگ در زندگي خويش ايجاد كنيد و از عزت نفس بالايي ‹ سلامت رواني › برخوردار گرديد پس با داشتن عزت نفس بالا مي توانيد بر اضطراب و افسردگي و ناراحتي هاي روحي خود غلبه كنيد و به طور كلي داراي شخصيت سالم و موفقي باشيد.

                  

 

نويسنده: sara | تاريخ: دو شنبه 20 تير 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شيوه هاي افزايش عزت نفس :

 

 

1- با خود مثبت حرف بزنيد .
صدايي در ذهن شما وجود دارد كه مدام نجوا مي كند. اين صدا بخشي از عزت نفس شماو اغلب منفي است وجملاتي ازاين قبيل مي گويد،من خيلي چاق هستم يا من خسته ام.اين قيبل جملات بعداز مدتي درشما تأثيرمنفي ميگذاردومثلا شما احساس خستگي مي كنيد اما نكته جالب اين است كه شمانمي توانيد نداي دروني خود را براي ايجادعزت نفس وساختن الگو هاي مؤفقيت،برنامه ريزي كنيد.شگردكار،استفاده ازعبارتهاوجمله هاي مثبت است.من خوشحال هستم ، من سالم هستم ، من معركه ام ! چند تا از جمله هاي خوب وهمه منظوره هستند . اين جمله ها را بارها وبارها در ذهن خود با صداي بلند تكرار كنيد ،يا حتي آنها را بنويسيد .اهميت آن در اين است كه اين جمله رابه زمان حال وباايمان بيان كنيد.هرگاه نداي دروني خودراشنيديدكه شروع به ايجاداحساس منفي درشمامي كندآن رامتوقف سازيدوجملة مثبتي رادرباره همان موضوع،جايگزين آن كنيد.اين شيوه راامتحان كنيدوآنگاه خواهيدديد كه صحبت كردن باخود وسيلةسودمندي درايجاد وضعيت مثبت است.

2-شخصيت جديد خود را تجسم كنيد.
اين امر اساسا همانند اصل استفاده از جملات مثبت است ،با اين تفاوت كه به جاي استفاده
از كلمات ،در اينجا از تصاوير استفاده مي‌شود. آيا مي‌خواهيد لاغرتر و سالمتر باشيد؟ خودتان را به اين صورت تجسم كنيد .آيا مي‌خواهيد ارتقاء شغلي پيداكنيد؟خودتان رادرنقش سمت جديدتجسم كنيد زماني را به تجسم خود اختصاص دهيد تا وارد جزئيات امرشويد وازشخصيت جديدخودلذت ببريدچنانچه اين تصويررا دايما" ايجاد و تقويت كنيد،پذيرش رفتارهايي كه آن راتحكيم مي كند آسانتر خواهد بود.
3-افرادي را بيابيد كه بتوانيد از آنان چيزي بياموزيد .
واضح است كه افرادبسياري وجوددارند كه بامشكلات ومسايلي مانندمشكلات شما مواجه شده اندشمامي توانيد با الگو قرار دادن آنان ،چيزهاي زيادي بياموزيد .
4-به وادي هاي جديد قدم بگذاريد .
اغلب عزت نفس ما به سبب كوته بيني نسبت به زندگي،دچارافت ونزول مي شود هنگامي كه برروي جنبة خاصي از زندگي بيش از حديابه حدي بسيار طولاني تمركزمي كنيم،عمق نگري خودرااز دست مي دهيم.مسايل كوچك،بزرگ مي شوند و
وقايع بسيار بيشتر از ارزش واقعي خود اهميت مي يابند آياچنين موردي براي شمانيزپيش آمده است؟اگراين طور است.پس وقت آن است كه واردوادي جديدشويدمثلا مي توانيد به يك گشت سياحتي يا يك سفر ما جراجويانه برويد.

5- اهداف خود را تعيين كنيد .
 افرادي كه براي خوداهدافي روشن  دقيق وقابل اندازه گيري تعيين مي كنند.آنچه را كه مي خواهند به دست مي آورند.تعيين اهداف،بخش بسيارمهمي ازساختن عادات مثبت ودرنتيجه افزايش عزت نفس به شمار مي آيد..
6-اتفاقات ناخوشايندزندگي را بپذيريد.
مامي توانيم بيشترازآنچه فكرمي كنيم، زندگي خود را كنترل كنيم . با وجود اين مواردي هست كه هيچ كنترلي نسبت به آنها نداريم و وقايع وامور نا خوشايند وظاهرا" غير منصفانة بسياري در زندگي ما وجوددارد به عبارت ديگر ، گهگاه اين امور واتفاقات ضربه اي به ما وارد مي كند بروز اين اتفاقات به خواست و ارادة ما نبوده است وكاري براي ممانعت ازآنهانيزنمي توان انجام داد. پس بهتر است شانس واقبال را فراموش كنيد .اينكه زندگي چگونه بايد باشدرافراموش كنيدوآن راباهمين اتفاقات جاري وغير قابل پيش بيني بپذيريد .در واقع ،شما مي توانيد از لحظاتي كه عزت نفس شما دچار افت ونزول مي گردد ، بهره جويي كنيدافسردگي وغم واندوه ونگراني ، همگي درشماايجادخودخوري مي كند.بنابراين مي توانيد آن رااصلاح كنيدوبراي زندگي خودبرنامه ريزي مجددي انجام دهيد.

7- باديگران مشورت كنيد.
گاهي اوقات ممكن است با مشكل بزرگ خاصي در زندگي خود مواجه شويد ، مانند ابتلا به بيماري خطرناك ، يا ممكن است دچار عادت مخربي مانند استفاده نادرست از داروها يا پرخوري شويد.دراين مواردكمك ديگران مي تواندكليدمشكل شماباشد.

8-بروسوسة عادات ناپسندخودغلبه كنيد.
عادتهاي ناپسند ،رفتارهاي ديرينه اي هستند كه شما را به سمت خود مي كشند هنگامي كه به سراغتان مي آيند . رهايي از آنها دشوار است و به راحتي شما را به اين نتيجه مي رسانند كه ( نمي توانيد با اين حالت كنار بيايد) نكته اين است كه مجبور نيستيد با آن كناربياييد وسوسة عادات ناپسند معمولا؛ كمتر از دو دقيقه طول مي كشد آنها شما را فريب مي دهند كه تصور كنيد تا ابد دست از شما بر نمي دارند. بنابراين هر گاه هوس عادات ناپسند به سراغتان آمد. سعي نكنيد آن را ناديده بگيريد ، بلكه روي آن تمركز كرده وبا اعتماد به نفس آن را تحمل كنيد.

9-سه هفته آن را امتحان كنيد .
سازگاري با عادت ها ورفتارهاي جديد مستلزم زمان است .معلوم شده است كه هررفتار جديدي اگر به مدت سه هفته دنبال شود .احتمال زياد به صورت يك عادت دايمي در مي آيد .در ابتدا ، رفتار جديد ،غريب به نظر مي آيد ومستلزم تلاش آگاهانه است .اما بعداز سه هفته به صورت بخشي از وجودتان درمي آيد. اگر واقعا مصمم هستيد كه تحولي ايجاد كنيد خود را وادار كنيد كه با آن حداقل به مدت سه هفته زندگي كنيد .

10- باافراد مثبت انديش معاشرت كنيد.
سعي كنيدكه بيشتر در كنار افراد مثبت انديش باشيد : افرادي كه نسبت به زندگي وپيشامدهاي آن اشتياق زيادي دارند . اين گونه افراد شمارا در پيشرفت وتعالي ياري مي كنند و متقابلا" اين امكان را فراهم مي آورند كه شما نيز آنان را در رشد وپيشرفتشان حمايت كنيد.اين امر، بخش بزرگي از فلسفة زندگي ودوستي است.

                  

نويسنده: sara | تاريخ: دو شنبه 4 تير 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نويسنده: sara | تاريخ: پنج شنبه 14 خرداد 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

افسردگی

 

تعريف افسردگي :

افسردگي نوعي بيماري است که هم روي ذهن و هم روي جسم فرد تاثير مي گذارد. اين بيماري مي تواند منجر به مسائل ذيل گردد:

احساس غم و غصه و تنهايي

لذت نبردن از زندگي

گوشه گيري و کناره گيري از مردم و فعاليتهاي روزانه ، ناراحتي هاي جسمي همانند مشکلات خواب ، خستگي ، ضعف ، درد، نارحتي هاي گوارشي مثل بي اشتهايي يا پر اشتهايي و ...

البته بايد توجه داشت که احساس دلتنگي که گاها" به اکثر افراد دست مي دهد يک واکنش طبيعي نسبت به فشارهاي رواني و تنش است و بيماري محسوب نمي شود اگر اين احساس طولاني و شديد شود ممکن است فرد دچار افسردگي شده باشد که نياز به مراجعه به متخصص دارد. ( هرکس ممکن است به افسردگي مبتلا شود ) .

افسردگي يک بيماري شايع در دنيا و در ايران مي باشد و سالانه ميليونها نفر به اين بيماري مبتلا مي شوند و هر شخصي با هر سني ممکن است دچار افسردگي شود.

علل افسردگي :

سه دسته عوامل مي تواند باعث ايجاد اين بيماري شود:

1.

عوامل زيست شناختي :

مانند فعل و انفعالات مغز

تغييرات هورمونها

بعضي از بيماريها مثل سکته قلبي ، سکته مغزي يا سرطان و اختلالات خواب .

2. عوامل ارثي و سابقه فاميلي :

3. عوامل رواني - اجتماعي ورويدادهاي زندگي

رويدادهاي مثبت و منفي مي تواند موجب شروع افسردگي بشوند.

مثلا" بروز مشکلاتي در منزل ، محل کار يا مرگ يکي از عزيزان يا ارتقاء درجه و... از علل ديگر مي توان به مصرف الکل و مواد مخدر و همچنين مصرف بعضي داروها اشاره نمود.

علائم افسردگي :

افسردگي علائم گسترده اي دارد که اين علائم باعث ايجاد تغيير در رفتار ، تفکر احساسات و عوارض جسمي مي شوند .

شامل :

بيحالي ، بي توجهي به وضع ظاهر ، کوتاهي در انجام وظايف ، ضعف حافظه ، عصبانيت و عدم تحمل مسائل روزمره و عدم تمرکز، احساس پوچي و بي حاصلي ، نااميدي ،گوشه گيري ، لذت نبردن از هيچ چيز ، احساس گناه و سرزنش خود ، از دست دادن اعتماد به نفس ، کم شدن ميل ج__ن__س__ی ، از دست دادن عواطف نسبت به خانواده و دوستان ، افکار خودکشي يا حتي اقدام به آن و عوارض جسمي مانند:

اختلالات درخواب مثل بي خوابي ، پرخوابي ، زود بيدار شدن يا احساس خستگي مزمن ، بي اشتهايي ، يا افزايش وزن ، سردرد ، کمردرد يا علائم مشابه بدون علت ، اختلالات گوارشي مانند درد معده ، تهوع ، سوء هاضمه ، تغيير در عادات اجابت مزاج .

( علائم افسردگي را دست کم نگيريد و به متخصص مراجعه نمائيد ).

پيشگيري ، درمان و تدابير مراقبتي :

اگر علائم افسردگي را در خود يا يکي از بستگان مشاهده نموديد توصيه هاي زير را بکار ببريد :

1.

علائم را دست کم نگرفته و به يک متخصص يا مشاور يا بيمارستان يا مراکز مشاوره مراجعه نمائيد.
2.

مشکلات خود را با مرکز بهداشت رواني محل کار خود يا يکي از دوستان معتمدتان بازگو کنيد.
3.

از خود انتظار بيش از حد نداشته باشيد ، و مسئوليت هاي سنگين انتخاب نکنيد.
4.

ورزش کنيد .
5.

به مرخصي برويد .
6.

از فشار رواني و تغييرات غيره منتظره پرهيز کنيد.

( اگر افسردگي را بشناسيم و بدانيم به کجامراجعه کنيم در اين صورت نمي تواند باعث اختلال در عملکرد شغلي و اجتماعي و زندگي ما شود ).

درمان افسردگي معمولا" با موفقيت همراه است و اکثر افراد پس شروع درمان در عرض چند هفته احساس بهبودي مي کنند.

منابع :
----------------------
وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی - معاونت سلامت
----------------------

کلمات کليدي :
----------------------
علل افسردگی - عوامل زيست شناختی افسردگی - علائم افسردگی - پيشگيری افسردگی - درمان افسردگی
----------------------

نويسنده: sara | تاريخ: شنبه 24 ارديبهشت 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

موسیقی درمانی

موسیقی درمانی را روشی کرده‌اند که در جهت برخی اهداف درمانی که می‌تواند مواردی از جمله تقویت و ساماندهی سلامت روحی و جسمی افراد را به دنبال داشته باشند بکار می‌رود. به عبارت دیگر از موسیقی درمانی برای بازیافت ، نگهداری و تقویت سلامت جسمی و روحی و عاطفی استفاده می‌شود که توسط فرد متخصص بکار برده می‌شود.

 

تاریخچه پیدایش موسیق درمانی

تاریخچه استفاده از موسیقی به عنوان روشی برای درمان به زمان ارسطو و افلاطون باز می‌گردد. از آن زمان به بعد رگه‌هایی از استفاده از اصوات و آهنگها برای درمان بیماریهای مختلف بکار رفته است. اما در قرن بیستم فکر رسمی استفاده از موسیقی برای درمان مصدومین جنگ جهانی اول آغاز شد و هر چند استفاده از این روش درمانی با مشکلاتی همراه بود که با قدمهایی که برداشته شد، بتدریج این شاخه درمانی تکامل یافت و انجمنهای متعددی تشکیل گردید. بطوری که در سال 1944 اولین برنامه آموزش موسیقی درمانی در جهان در دانشگاه میشیگان آغاز شد.

در سال 1950 انجمن موسیقی درمانی آغاز به کار کرد. در سال 1971 انجمن موسیقی درمانی آمریکا یا AAMT آغاز به کار کرد. در سال 1985 فدراسیون جهانی موسیقی درمانی در سطح بین المللی به ثبت رسید. انجمن موسیقی درمانی ایرانی با اهداف بالا بردن سطح آگاهی افراد از فرآیند موسیقی درمانی و فواید آن و بالا بردن امکانات تخصصی برای استفاده از این شیوه درمانی فعالیت خود را آغاز کرده است.

روشهای موسیقی درمانی

در موسیقی درمانی دو روش اساسی وجود دارد: روش فعال و روش غیر فعال ، روش غیر فعال شامل شنیدن موسیقی است که بیماری با گوش دادن و شنیدن موسیقی که در حال نواخته شدن است، مورد درمان قرار می‌گیرد. در این روش بیشترین تأثیر عملکرد در جهت برانگیختن و تأثیر واکنشهای عاطفی و ذهنی است. در حالی که در روش موسیقی درمانی فعال که نواختن ، خواندن و حرکات موزون اساس کار است. واکنشهای مختلف عاطفی ، ذهنی ، جسمی و حرکتی تحریک و برانگیخته می‌شوند. برنامه‌ها و روشهای موسیقی درمانی متنوع و متناسب با نیاز افراد تنظیم و تدارک دیده می‌شود. محورهای اصلی برنامه‌های موسیقی درمانی شامل شنیدن موسیقی متناسب و آرام بخش و نواختن موسیقی در گروههای منظم و یا انفرادی خواندن آوازها ، ترانه‌های فردی و یا گروهی می‌باشد.

موسیقی درمانگر کیست؟

انجام و ارائه روش درمانی توسط هر فردی جایز نیست. موسیقی درمانگرها افرادی متخصص هستند که در زمینه‌های مختلف موسیقی و شاخه‌های درمانی ، آموزش دیده‌اند. بلکه آنهایی صلاحیت دارند که با اساس بیماریها ، درمانهای مختلف آنها ، روانشناسی موسیقی و ... آشنا هستند و شایستگی فردی و تخصصی لازم را در این زمینه دارا هستند.

در موسیقی درمانی از چه نوع موسیقی استفاده می‌شود؟

موسیقی انواع مختلف دارد، برخی آرام و برخی تند هستند. در هر حال تأثیر موسیقی‌های مختلف بر ذهن و سلامت انسان متفاوت است. برخی از انواع موسیقی نه تنها نقش بهبود دهنده ندارند، بلکه معمولا برای کارکردهای مختلف مغز و روح انسان نیز مضر به شمار می‌روند و در صورت تداوم به گوش دادن یا نواختن آنها مشکلاتی را برای فرد بوجود خواهد آورد. در فرآیند درمان با موسیقی از نواحی از موسیقی استفاده می‌شود که القاء آرامش و نشاط ذهنی را به همراه دارند و باعث تجدید قوا و بهبود کارکردهای مغز می‌شوند. این دسته از موسیقی‌ها با ایجاد تأثیرات مختلف از جمله تقویت اراده و روحیه بیماران فرآیند درمان را سرعت می‌بخشند.

چه نوع بیماریهایی با موسیقی درمانی درمان می‌شوند.

طیف وسیعی از بیماریها در طی فرآیند درمان بهبود پیدا کرده‌اند. این بیماریها طبقات مختلف با علل مختلف را در بر می‌گیرند. بطور کلی عمدتا بیماریهایی که به نحوی با مسائل روانی فرد در ارتباط هستند یا حالات روانی می‌تواند نقش مؤثری در بهبود آنها داشته باشند، در پاسخ مثبت به موسیقی درمانی شناخته شده هستند. همچنین بیماریهای جسمی که منشأ روانی دارند با این روش بهبود پیدا می‌کنند.

 

http://daneshnameh.roshd.ir

نويسنده: sara | تاريخ: جمعه 8 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عزت نفس چیست ؟

 

عزت نفس از دو بخش مهم تشکيل مي شود :

1- باور خودتوانمندي به معناي داشتن اطمينان به توانائي فکر کردن . درک کردن . آموختن . انتخاب کردن و تصميم گيري براي خود .

2- احترام به خود يا داشتن حرمت نفس به معناي ارزش براي خود يعني آن که به خود حق بدهيم که زندگي کنيم و شاد باشيم .

عزت نفس يک نياز اوليه براي انسانهاست . چون فکرکردن لازمه زندگي موفق است و اين انديشه و فکر به ما امکان مي دهد که قدرت تصميم گيري هر انسان بستگي به ميزان عزت نفس او دارد بنابراين نقش عزت نفس در زندگي انسان بسيار مهم وچشمگير مي باشد .

آيا داشتن باور خود توانمندي و احترام به خود به اين معنا است که هرگز اشتباه نکنيم ؟ خير . خود توانمندي و احترام به خود به اين معنا است که هر يک از ما ميتوانيم فکرکنيم . قضاوت داشته باشيم و اشتباهات خود را اصلاح کنيم . عزت نفس به اين معناست که بداينم و باور داشته باشيم که مي توانيم آنچه را لازم داريم بياموزيم و با چالشها و مشکلات زندگي برخورد انديشمندانه داشته باشيم .

آيا منظور از احترام به خود اين است که ما کامل و صد درصد بي عيب و نقص هستيم ؟  خير. منظور اين است که از خود مراقبت کنيم و به خود علاقه مند باشيم و خود را شايسته بدانيم و براي غلبه بر مسائل و مشکلات زندگي تلاش کنيم بيماري را بپذيريم و درمان مناسب انجام دهيم .

عزت نفس چه شکلي دارد ؟ آيا مي توان آن را دررفتار افراد مشاهده نمود ؟  عزت نفس در ما وديگران به شکلهاي متفاوتي ظاهر مي شود اما به طورکلي عزت نفس را ميتوان در حالت چهره . رفتار . صحبت و حرکت اشخاص مشاهده کرد . برخورد باز و گشوده با انتقادها .راحتي در پذيرش اشتباهات نمونه هائي از شکل عزت نفس است . کلام و حرکات شخص داراي عزت نفس از کيفيت راحت برخوردار است . به عبارت ديگر طرز کلام و حرکات شخص داراي عزت نفس از کيفيت راحت برخوردار است . به عبارت ديگر طرز کلام و حرکات شخص نشان مي دهد که او در جنگ با خويشتن نيست و با ديگران نيز جنگي ندارد . هماهنگي ميان آنچه شخص مي گويد و انجام مي دهد يعني از خود پنهان نمي شود و با خود در جنگ و ستيز نيست . دروغ . رياکاري و پنهانکاري در افراد داراي عزت نفس سالم وجود ندارد .

چند ويژگي ( خصوصيت ) افراد داراي عزت نفس را نام ببريد ؟ افرادداراي عزت نفس واقع بين هستند . خلاق و نيروي خلاقه خود را بکار مي گيرد و به فراورده هاي ذهن خود توجه کافي دارند ( خود را دست کم از ديگران ) کساني که عزت نفس سالم دارند هرگز از اينکه بگويند « اشتباه کردم » واهمه و ترسي ندارند . اشتباهات خود را واقع بينانه مي پذيرند و براي اصلاح اشتباهات خود تلاش مي کنند . در حالي که کسي که عزت نفس ندارد قبول هر اشتباه را به حساب تحقير شدن خود مي گذارد و دچار احساس گناه .احساس بي کفايتي و شرم و خجالت مي شود . بنابراين اشتباهات خود را به ديگري نسبت مي دهد .

همدردي و همدلي در اشخاصي که از سلامت عزت نفس برخوردارند . فراوان وجود دارد . بدليل پذيرش و اطمينان به خود از ديگران نمي ترسند وبه اعتماد به نفس ديگران نيز احترام مي گذارند . بنابراين روحيه همکاري براي دستيابي به هدفهاي مشترک در افراد داراي عزت نفس سالم فراوان ديده مي شود . جرات ورزي و شهامت ابراز وجود در اين افراد وجود دارد .

وقتي عزت نفس فردي پائين باشد چه نشانه هايي دارد ؟ هنگامي که عزت نفس در شخصي کم است . هراس و ترس از واقعيت در فرد وجود دارد و ترس از حقايق درباره خود و پذيرش خود . ترس از افشا شدن ترس از فروريختن تظاهرها و وانمود ها . ترس از ناکامي . ترس از تحقيرشدن . اين افراد گويا براي ديگران زندگي مي کنند و همواره نگران قضاوتهاي ديگران هستند بنابراين جرات انديشيدن به خود و توانمنديهاي خود را از دست مي دهند . زود تسليم مي شوند وديگران مي توانند به سرعت آنان را دلسرد کنند و حالت انفعال در آنان فراوان ديده مي شود . ترس و هراس از موانع وتصورات منفي از موانع سرراه دستيابي به هدفها از نشانه هاي عزت نفس پائين است .

تعيين کننده ميزان عزت نفس چيست ؟ تعيين کننده اساسي ميزان عزت نفس کاري است که شخص صورت مي دهد و اقداماتي است که در انتخابهاي آگاهانه خود به انجام مي رساند . اراده به معناي آن نيست که بتوانيم هر کاري را که بخواهيم انجام دهيم بلکه اراده نيروي قدرتمندي در زندگي ماست که به توانائي مواجه با مسائل و مشکلات زندگي را مي دهد . انتخاب و گزينش هدفهاي واقع بينانه در زندگي و تمرکز بر آنان از نشانه هاي عزت نفس سالم است . دنبال کردن اين هدفها تا تحقق و دستيابي آنان حاصل انديشه قوي اراده قوي و عزت نفس کافي است .

لازمه زندگي آگاهانه چيست ؟  لازمه زندگي آگاهانه احترام گذاشتن به خود و ديگران . احترام گذاشتن به واقعيت ها . شناخت نيازها . خواسته هاو پذيرش امکانات و واقعيتهاي موجود زندگي هر فرد است . زندگي آگاهانه يعني در برابر حقايق احساس مسئوليت کنيم .يعني اگر من آرزوي خريد لباس يا وسيله جديدي داشته باشم و همزمان ببينم که بايد اجاره خانه ام را بپردازم و در نتيجه پولي براي خريد لباس جديد باقي نماند و خريد لباس را منطقي نمي دانم و موقعيت را و امکانات خود را با حفظ احترام به خود هماهنگ مي کنم . يا اگر بايد تن به يک عمل جراحي و مصرف داروئي بدهم که پزشک معالجم آن را براي سلامت من لازم مي داند به جاي طفره رفتن از درمان و هراس و ترس از واقعيت موجود . با شهامت و آگاهانه به درمان خويش اولويت مي دهم . نا اميدي . دلسردي ترس از روبه رو شدن با واقعيت ها درست نقطه مقابل زندگي آگاهانه هستند .

ويژگيهاي زندگي آگاهانه :

· ذهن پوياست و حالت انفعال ندارد .

· به واقعيتها توجه کنيم و از آنها نگريزيم .

· در لحظه اکنون زندگي کنيم .

· شرايط را با توجه به مشکلات و موانع موجود درک کنيم .

· اشتباهات خود را ببينيم . بپذيريم و آنها را اصلاح کنيم .

· به واقعيتهاي بيروني و دروني توجه کنيم و آنان را متناسب با واقعيتها هماهنگ کنيم . واقعيت هاي دروني احساسات . آرزوها و انگيزه هاي ماست و واقعيتهاي بيروني امکانات واقعي ما در زمينه هاست .

· در مقام گسترش آگاهي خود باشيم و رشد و تعالي را به عنوان راه و روشي هدفمند از زندگي انتخاب کنيم و پذيراي علم و اطلاع جديد باشيم .

· همواره بينديشيم و فکر کنيم که آيا اعمال و رفتار ما با هدفهايمان و امکانات موجودمان همخواني دارند و در اين مسير حرکتها ورفتار خود را هماهنگ کنيم و در صورت نياز اصلاح کنيم .

· روبه رو شدن با واقعيتهاي تهديدکننده را نيز جزئي از زندگي بدانيم .

· بپذيريم که هيچکس کامل نيست . ولي تلاش براي رشد بهتر برايمان همواره کمال و پيشرفت به ارمغان مي آورد .

http://www.drmontazeralzohoor.com

 

نويسنده: sara | تاريخ: چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

اعتماد به نفس تان را افزایش دهید!

ممکن است گاهی اوقات افراد نسبت به خود دربارۀ ظرفیت هایشان، کارشان، شیوۀ حل مشکلات شان و ... دچار تردید شوند.در این صورت چه باید کرد ؟ چاره چیست ؟

 


ممکن است گاهی اوقات افراد نسبت به خود دربارۀ ظرفیت هایشان، کارشان، شیوۀ حل مشکلات شان و ... دچار تردید شوند. اما زمانی که این احساس عدم اعتماد به نفس، تمام ذهن شان را تحت تأثیر قرار می دهد، تبدیل به یک ناتوانی واقعی و جدی می شود.

عدم اطمینان
عدم اعنماد به نفس را نباید با ترس یا خویشتن داری و یا نگرانی و عدم اطمینان، اشتباه گرفت. استرس داشتن قبل از رسیدن به سن بلوغ کاملاً طبیعی است. بالعکس، زمانی که این احساس تبدیل به مشکلی لاینحل می شود، به صورت یک بی قراری عمیق تر بروز پیدا می کند.
عدم اطمینان اغلب با ترس ظاهر می شود، مثلاً ترس از حرف زدن در جمع. بسته به توجه و دقت جمع حاضر این ترس فرق می کند: خصوصاً در محل کار یا در مدرسه، مشکلات بیشتری مشاهده می شود... و البته گاهی اوقات هم در میان خانواده، دوستان و نزدیکان. این احساس عدم اطمینان ممکن است با حس جدی گرفته نشدن، گوش داده نشدن و تحسین نشدن همراه باشد.

نتایج
در یک دورۀ زمانی، ممکن است که یک چرخۀ معیوب شکل بگیرد. فردی که قانع شده نمی تواند موفق شود، از ترس مورد تمسخر قرار گرفتن یا فهمیده نشدن، به خود جرأت تجربه کردن را نمی دهد.
 
در چنین وضعیتی، اطرافیان کم کم عادت می کنند که نظر او را در مورد مسائل جویا نشوند. در نتیجه: فرد احساس بی ارزشی می کند زیرا قطعاً اگر اشخاص مورد درخواست یا سئوال قرار گیرند، احساس مهم بودن نمی کنند. بنابراین فرد دچار خجالت می شود و خود را محصور می کند...
 
از دست دادن اعتماد به نفس ممکن است در برخی موارد منجر به بحران جدی هویت شود، که این بحران مشکلات عمده ای را در مواجهه با زندگی روزانه پدید می آورد. وقتی این مشکل شدید می شود، فرد از ترس عدم موفقیت دیگر مسئولیتی برعهده نمی گیرد. و از آنجایی که فرد نمی خواهد پیش از دیگران کاری را شروع کند، از پیشرفت شغلی هم به خاطر ترس از عدم شایستگی و توانایی سر بازمی زند.

علت این احساس ناامنی چیست؟
مانند بقیۀ موارد روان شناختی، این مشکل هم ریشه در دوران کودکی دارد. مطمئناً عوامل بسیاری در بروز این پدیده نقش دارند، اما یک طرح کلی برای بررسی این مشکل وجود دارد.

به طور مثال، والدین بسیار متوقع فرزندان شان را در معرض ابتلا به حس اضطراب قرار می دهند. نگرانی از عدم توانایی در راضی کردن والدین ممکن است آنها را تضعیف کند و باعث ایجاد حس بی ارزشی شود. بالعکس، اگر والدین بیش از حد حامی فرزندان شان باشند، ممکن است باعث ایجاد احساس ناتوانی در برابر مشکلات ِ زمان بزرگسالی شان شوند.  

بازگشت اعتماد به نفس
مطمئناً تصمیم به تغییر اولین گام در مسیر یک زندگی جدید است. اما بسته به افراد و شخصیت شان، این مسیر ممکن است طولانی تر یا کوتاه تر، دشوارتر یا ساده تر باشد. تغییر وضعیت و خصوصاً چیره شدن بر ترس ها، غالباً نیازمند کار بر روی خویش است که این امر هم به تنهایی ممکن نیست.

هنگامی که از دست دادن اطمینان بسیار شدید نباشد، به تنهایی می توان «مهارش کرد». بعد از شناسایی مشکلات، می توان هر روز با قرار دادن اهداف کوچک، تمرین برای تغییر را شروع کرد. با این حال باید در مواجهه با موانع پیش رو واقع نگر ماند.  

ضمناً می توانید در برخی فعالیت ها مانند تئاتر، رقص، ورزش و... که نیازمند نشان دادن خود است، شرکت کنید.

اما اگر احساس عدم امنیت بسیار شدید است، درمان می تواند مفید باشد. در این درمان باید بر روی نفس کار کرد، این عمل باعث شناسایی دلیل بیماری و در نتیجه چیرگی بر آن می شود. درمان های رفتاری و شناختی، عموماً نتایج خوبی می دهند.  
 
توصیه های ما
اگر واقعاً از حس عدم اطمینان رنج می برید، منتظر نمانید که شرایط برای درمان غیرممکن و دشوار شود.
 
اگر تصمیم گرفته اید که به خود کمک کنید، در انجام توصیه های درمانگرتان شک نکنید. به طور مثال اگر شما برای صحبت کردن در جمع مشکل دارید، ممکن است او از شما بخواهد که در مقابل آیینه بایستید و با خود حرف بزنید. حتماً این کار را انجام دهید، حتی اگر در ابتدا به نظرتان مسخره بیاید!

در صحبت کردن با اطرافیان تان شک نکنید. ممکن است آنها ندانند که شما از این مشکل رنج می برید، به آنها نشان دهید که می توانید همه چیز را در دست بگیرد و با قدرت پردازش تان به خود کمک کنید.
 
تهیه و ترجمه : گروه سلامت سیمرغ
www.seemorgh.com/health
اختصاصی سیمرغ


 

نويسنده: sara | تاريخ: چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

8 مشکل ناشی از عزت نفس پایین (1)

آیا از لباس پوشیدنتان بدتان می آید یا اینکه فکر می کنید برای آن لباس مناسب نیستید؟ این یعنی عزت نفستان پایین است. خواندن این مقاله را به شما پیشنهاد می کنیم.

 

 

 

 تحقیقات نشان داده که عزت نفس پایین یا تصور بد ذهنی از خود فرد با مشکلاتی همراه است و نوع نگرشتان به کار و روابطتتان را هم تحت تاثیر قرار می دهد.

در این مقاله رایج ترین مشکلات عزت نفس پایین و راه درمان آن را بررسی می کنیم.
نفرت از خود
 
وقتی که از خودتان یا از افکار و کارهایی که انجام می دهید متنفر هستید نشانه عزت نفس پایینتان است. نفرت از خود با احساس خشم، عصبانیت، ناامیدی و نبخشیدن خود برای اشتباهاتی که مرتکب شده اید همراه است. 
 
 * دیالوگ هایی که با خودتان دارید را تغییر دهید.انتقادهای شخصی حس نفرت از خود را افزایش می دهد پس مرحله اول این است که تفکرات منفی که در سرتان است را دور بریزید و به جای آنها به تفکرات منفی تان پاسخ مثبت دهید.چرا منتقد خودتان هستید؟
 
* خودتان را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده اید ببخشید.هیچ کس به طور مطلق خوب یا بد نیست. انجام دادن کاری که شما بعد از آن پشیمان می شوید نباید از شما فردی متنفر بسازد همانطور که انجام دادن کارهای خوب از شما یک فرد مقدسی نمی سازد.
 
* با اعتقادات منفی در مورد خودتان مبارزه کنید.این تفکرات منفی شما را به یک فرد طرد شده تبدیل می کند و باعث می شود این حس به دیگران مثلا همسرتان،دوستان و همکارانتان هم منتقل شود.از تغییر دادن تفکراتتان نترسید. این بخشی از زندگی شماست.
 
کمال گرایی
کمال گرایی یکی از جنبه های مخرب عزت نفس پایین است. یک شخص کمال گرا، کسی است که احساس شکست همیشه همراه اوست زیرا موفقیتهای او برایش کافی نیست.

چگونه این مشکل را از خود دور کنیم؟
*
انتظارات واقع گرایانه ای برای خودتان درنظر بگیرید.قبل از اینکه برای هدفتان تلاش کنید، مطمئن شوید هدفتان منطقی و قابل کنترل است همچنین به یاد داشته باشید که زندگی به طور کلی پایدار نیست.
 
* به خاطر داشته باشید که تفاوت عمده ای بین شکست خوردن در کاری که انجام می دهید و شخص شکست خورده وجود دارد. نباید نا امید شوید و این دو را با هم اشتباه نگیرید.
 
* از بالا رفتن از طنابی نازک(سختی ها) بپرهیزید. کمال گراها فراموش می کنند که یک تصویر بزرگتری را ببینند و برای موفقیت در آن به خود مغرور شوند. 
 
تصور منفی از اندامتان
تصور منفی از اندامتان به عزت نفس پایین مربوط می شود.این به این معنی است که عزت نفس همه چیز را می تواند تحت تاثیر قرار دهد از چگونگی رفتارتان در ارتباطتان با دیگران تا چگونگی انجام دادن کار در محل کارتان.

 چگونه این مشکل را از خود دور کنیم؟
* از مقایسه کردن خودتان با دیگران بپرهیزید زیرا جز ناامنی چیز دیگری برای شما نمی آورد. قبول کنید که افراد با هم فرق می کنند و درضمن بدانید که نقطه قوتتان کجاست؟
 
* به دنبال سلامتتان باشید.یک رژیم سالم و ورزش روزانه نه تنها شما را توانمند می کند بلکه حتی اندورفین های بدنتان را آزاد می کند. اندورفینها هورمونهای خوب و سالم بدن هستند.
 
* مراقب ظاهرتان باشید. افرادی که تصور بدی نسبت به اندامشان دارند تلاششان را متوقف می کنند، و معتقدند که هیچ هدفی نداریم. کارهای مثبت انجام دهید.

 

احساس بی ارزشی
همه ما درمورد تواناییمان در حوزه ای خاص تردید داریم اما حس بی فایده بودن از اینجا ناشی می شود که افراد فکر می کنند ما به اندازه دیگران ارزشمند نیستیم. این نکته بسیار حائز اهمیت است که حس ارزشمند بودن چیزی نیست که توسط دیگران به ما داده شود بلکه چیزی است که ما باید به وسیله آن خودمان را بسازیم.

 چگونه این مشکل را از خود دور کنیم؟
*
قبول کنید که ما استعدادهای منحصربه فردی داریم که می توانیم با آنها احساس غرور کنیم و فردی ارزشمند و شایسته باشیم.
 
* درست است که فکر کردن درمورد دیگران خیلی خوب است اما فکر کردن درمورد دیگران نباید به این حس تبدیل شود که آنها بهتر از ما هستند.رفتارهای دیگران را تحسین کنیم اما نه به قیمت از دست دادن خودتان.
 
* کاملا آگاه باشید که این ما هستیم که به دیگران یاد می دهیم چگونه با ما رفتار کنند.تمرین کنید که شما شخصی هستید که نظراتش مانند دیگران ارزشمند است در این صورت عزت نفستان بالا می رود.
 
حساسیت بیش از حد
حساسیت بیش از حد یکی از جنبه های ناراحت کننده عزت نفس پایین است.اگر شما از انتقاد کردن دیگران عصبانی می شوید یا نسبت به هرگونه انتقادی واکنش نشان می دهید باید حساسیت بیش از حدتان را از بین ببرید.
 
 چگونه این مشکل را از خود دور کنیم؟
* به چیزهایی که دیگران می گویند کاملا گوش دهید.با این کار شما قبل از اینکه تصمیم به کاری بگیرید متوجه می شوید انتقادهای دیگران درست است یا خیر.
 
* اگر انتقادی منصفانه نیست بگویید که با آن موافق نیستید.
 
* اگر انتقاد تا حدی درست است به جای آنکه ناراحت شوید آنچه که به شما گفته می شود را یاد بگیرید.انتقاد سازنده انتقادی است که شما بتوانید توسط آن در جهت بهبودتان قدم بردارید.
 
*  پیشرفت کنید. فکر کردن در مورد آنچه که شما را ناراحت کرده زیاد کمک کننده نیست.
 
تهیه و ترجمه : گروه سلامت سیمرغ
اختصاصی سیمرغ

 

نويسنده: sara | تاريخ: چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

با رعایت این نكات می توانید به آرامش دست یابید

1-   مشكل را نادیده بگیرید و آرام نما باشید!  نادیده گرفتن نیمه ی هشیار، آرامش و آسودگی را باز می گرداند.

2-   گاهی لباس با طرح های كودكانه بپوشید. چنین كاری یادآور روزهای شاد زندگی است.

3-   تفاوت میان فرودست و فرادست، در نگرش ها است. فرادست كار خود را مهم می داند و با خشنودی كه از این طریق فراهم می شود به آرامش دست می یابد.

4-   هنگامی كه بحث و تعارض كار را مشكل می كند، به سادگی از بحث دوری گزینید و آن را به زمانی دیگر موكول كنید  و از آرامشی كه می توانید بدان دست یابید شگفت زده شوید.

5-   یا رنگ صورتی  یا  سبز. هریك از این رنگ ها در دستیابی جان آشفته به آرامش اثری جادویی دارد.

6-   جزئیات جذاب هر لحظه را دریاب، از هر صدا و رنگ نشاط آور شادمان شو، از چنین راهی است كه آرامش فرا می رسد.

7-   در هرجا هستی و به هر جا می روی ، اندكی بر زیبایی آن مكان بیفزا، یا در زیبایی آنجا سهیم باش.

8-   تعارف و خوشامد گویی احساسی نیكو پدید می آورد؛ حالتی كه از احساس مخاطب هم بهتر است.

9-   مجال انتخاب و انجام دادن بسیار است، آن چه انجام شدنی نیست فراموش كن.

11-هر چه بیشتر گذشت داشته باشی، در انجام تمرین های آرام بخش تواناتر خواهی بود. با گذشت بیشتر، تشویش زندگی را كمتر كنی

 

12- خوش خو باشید و با خوی خوش سخن بگویید. خوش خویی بیشتر، آرامش بیشتر.

13- جویای تغییر باشید و از داوری مهراسید. گشاده رو و تن آرام ، تغییر را بپذیرید.

14- در گریستن ، از نظر جسمی و روحی آرامشی است.

15- به هنگام تنش به كاری دیگر بپرداز. جایی بایست كه غالباً نمی ایستی ؛ جایی بنشین كه به عادت نمی نشینی؛ به گونه ای بیندیش كه تاكنون نمی اندیشیدی.

16- به باورهای آیینی خویش بپرداز، بی تردید یكی از آرامش بخش ترین رفتارها، روی آوردن به نیایش و نماز است.

tebyan.net


نويسنده: sara | تاريخ: چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

گزیده ای از قوانین برایان تریسی

 

 

«برایان تریسی» مشاور و روان‌شناس بزرگ و یکی از معتبرترین مراجع صاحبنظر جهان در زمینه‌ی موفقیت و پیشرفت و همچنین نویسنده‌ی کتاب معروف «قورباغه را بخور» می‌باشد.

«تریسی» در طی ۳۰سال، به ۸۰کشور دنیا سفر کرده است تا دلایل حقیقی این پرسش را بیابد که «چرا وقایع به‌صورتی که هستند، اتفاق می‌افتند؟» او پاسخ‌ها را به‌صورت قوانینی خلاصه کرد که سال‌های زیادی است در دنیا، افراد مختلف با به‌کار گرفتن این اصول و قوانین، به موفقیت و خوشبختی در زندگی خود رسیده‌اند.

آن‌چه در زیر می‌خوانید، خلاصه‌ای از این قانون‌ها می‌باشد.

۱) قانون علت و معلول:

هر چیز به دلیلی رخ‌می‌دهد. برای هر علتی، معلولی هست و برای هر معلولی، علت یا علت‌های به‌خصوصی وجود دارد، چه از آن‌ها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید.

چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را بخواهید، می‌توانید انجام دهید به شرط آن‌که:

- تصمیم بگیرید دقیقا ًچه می‌خواهید.

- همان‌کاری را انجام دهید که کسانی‌که در این راه موفق شده اند، انجام داده‌اند.

۲) قانون ذهن:

همه‌ی علت و معلول‌ها، ذهنی هستند. افکار شما تبدیل به واقعیت می‌شوند. افکار شما آفریننده‌اند. شما تبدیل به همان چیزی می‌شوید که درباره‌ی آن بیش‌تر فکر می‌کنید. همیشه درباره‌ی چیزهایی فکر کنید که به‌طور واقعی طالب آن‌ها هستید و از فکر‌کردن درباره‌ی چیزهایی که خواستار آن‌ها نیستید، اجتناب کنید.

 

۳) قانون عینیت‌یافتن ذهنیات:

دنیای پیرامون شما، تجلی فیزیکی دنیای درون شماست. کار شما در زندگی، این است که زندگی مورد علاقه‌ی خود را در درون خلق کنید. زندگی ایده‌آل خود را با تمام جزئیات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانی‌که در دنیای پیرامون‌تان تحقق پیدا کند، حفظ کنید.

۴) قانون رابطه‌ی مستقیم:

زندگی بیرونی شما، بازتاب زندگی درونی‌تان است. بین طرز فکر و احساسات درونی شما از یک‌طرف و عملکرد و تجارب بیرونی شما از طرف دیگر، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. روابط اجتماعی، وضعیت جسمانی، شرایط مالی و موفقیت اجتماعی شما، بازتاب دنیای درونی‌تان است.

۵) قانون باور:

هر چیزی را که عمیقاً باور داشته باشید، برای‌تان به ‌واقعیت تبدیل می‌شود. شما آن‌چه را که می‌بینید، باور نمی‌کنید بلکه آن‌چیزی را می‌بینید که قبلاً به‌عنوان یک باور انتخاب کرده‌اید. پس باید :

- باورهای محدودکننده‌ای را که مانع موفقیت شما هستند، شناسایی کنید.

- آن‌ها را از بین ببرید.

۶) قانون ارزش‌ها:

نحوه‌ی عملکرد شما، همیشه با زیر‌بنایی‌ترین ارزش‌ها و اعتقادات شما هماهنگ است. ارزش‌هایی که واقعاً به‌ ‌آن‌ها اعتقاد دارید، ادعاهای شما نیست بلکه گفته‌ها، اعمال و انتخاب‌های شما به‌ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است.

۷) قانون انگیزه:

هر‌چه می‌گویید یا انجام می‌دهید، از تمایلات درونی، خواسته‌ها و غرایز شما سرچشمه می‌گیرد. این‌کار ممکن است به‌صورت خود‌آگاه یا ناخودآگاه انجام شود.

رمز موفقیت دو چیز است:

- تعیین اهداف و برنامه‌ریزی برای آن‌ها

- مشخص‌کردن انگیزه‌ها

۸) قانون فعالیت ذهن ناخودآگاه:

ناخودآگاه شما موجب می‌شود همه‌ی گفته‌ها و اعمال‌تان، مطابق با الگویی انجام پذیرد که با تصویر ذهنی و باورهای زیر‌بنایی شما هماهنگ است. ذهن ناخودآگاه شما، بسته به این‌که چگونه آن‌را برنامه‌ریزی کنید، می‌تواند شما را به‌پیش ببرد و یا از پیشرفت بازدارد.

۹) قانون انتظارات:

اگر با اعتمادبه‌نفس، انتظار وقوع چیزی را داشته‌ باشید، در جهان پیرامون‌تان، امکان وقوع پیدا می‌کند. شما همیشه هماهنگ با انتظارات‌تان عمل می‌کنید و انتظارات شما، بر رفتار و طرز برخورد اطرافیان‌تان تأثیر می‌گذارد.

۱۰) قانون تمرکز:

هر چیزی که ذهن خود را به آن مشغول سازید، در زندگی واقعیت پیدا می‌کند. هر چیزی‌که روی آن تمرکز کنید و مرتب به ‌آن فکر کنید، در زندگی واقعی شکل می‌گیرد و گسترش پیدا می‌کند. بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که در زندگی، واقعاً طالب آن‌ها هستید.

۱۱) قانون عادت:

دست‌کم ۹۵درصد از کارهایی که انجام می‌دهید، از روی عادت است، خواه عادت‌های مفید و خواه عادت‌های مضر. شما می‌توانید عادت‌هایی که موفقیت‌تان را تضمین می‌کند، در خود پرورش دهید؛ به‌ این‌صورت که تا هنگامی‌که رفتار مورد نظر، به‌صورت غیر‌ارادی انجام نشود، تمرین و تکرار آگاهانه و مداوم آن را ادامه دهید.

۱۲) قانون جذب:

شما به‌طور مرتب افکار، ایده‌ها و موفقیت‌هایی را که با افکار غالب شما هماهنگ هستند، به خود جذب می‌کنید؛ خواه افکار منفی و خواه افکار مثبت. شما می‌توانید بهتر از‌ این‌که هستید، باشید. ثروتمند‌تر از اکنون باشید و توانایی‌های بیش‌تری داشته‌ باشید چون می‌توانید افکار غالب خود را تغییر دهید.

۱۳) قانون انتخاب:

زندگی شما، نتیجه‌ی انتخاب‌های شما تا این لحظه است. چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستید، کنترل کامل زندگی‌تان و تمامی آن‌چه برای‌تان اتفاق می‌افتد نیز در دست شماست.

۱۴) قانون تفکر مثبت:

برای موفقیت و شادی در تمام جنبه‌های زندگی، تفکر مثبت، امری ضروری است. شیوه‌ی تفکر شما، نشاندهنده‌ی ارزشها، اعتقادات و انتظارات شماست.

۱۵) قانون تغییر:

تغییر، غیرقابل اجتناب است و چون با دانش روزافزون و تکنولوژی رو به پیشرفت هدایت می‌شود، با سرعتی غیرقابل قیاس با گذشته، در حال حرکت است. کار شما این است که استاد تغییر باشید نه قربانی آن.

۱۶) قانون کنترل:

این‌که تا چه حد در مورد خودتان مثبت فکر می‌کنید، بستگی به این دارد که فکر می‌کنید تا چه حد زندگی‌تان را تحت کنترل دارید. سلامتی، شادی و عملکرد عالی، از طریق کنترل کامل افکار، اعمال و شرایط پیرامون‌تان به‌وجود می‌آید.

۱۷) قانون مسؤولیت:

هرجا که هستید و هر‌چه که هستید، به‌خاطر آن است که خودتان این‌طور خواسته‌اید. مسؤولیت کامل آن‌چه که هستید، آن‌چه که به‌دست آورده‌اید و آن‌چه که خواهید شد، بر عهده‌ی خود شماست.

۱۸) قانون پاداش:

عالم در نظم و تعادل کامل به‌سر می‌برد. شما همیشه پاداش کامل اعمال‌تان را می‌گیرید. همیشه از همان دست که می‌دهید، از همان دست هم می‌گیرید. اگر از عالم بیش‌تر دریافت می‌کنید، به‌ این دلیل است که بیش‌تر می‌بخشید.

۱۹) قانون خدمت:

پاداش‌هایی که در زندگی می‌گیرید، با میزان خدمت‌تان به دیگران، رابطه‌ی مستقیم دارد. هر‌چه بیش‌تر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران، کار و مطالعه کنید و توانایی‌های خود را افزایش دهید، در عرصه‌های مختلف زندگی خود نیز پیشرفت می‌کنید.

۲۰) قانون تأثیر تلاش:

همه‌ی امیدها، رؤیاها، هدف‌ها و آرمان‌های شما، در گرو سخت‌کوشی شماست. هرچه بیش‌تر تلاش کنید، بخت و اقبال بهتری پیدا می‌کنید. هیچ راه میان‌بری وجود ندارد.

http://www.roozeshadi.com

 

 

نويسنده: sara | تاريخ: یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نقاشی درمانی

 

بسیاری از بیماری‌ها را با استفاده از هنر می‌توان درمان کرد ... 
 همه ما در دوران کودکی نقاشی‌هایی کشیده‌ایم. نقاشی‌ خیلی وقت‌ها ما را به یاد اولین تجربه‌های قلم در دست گرفتنمان می‌اندازد.
بجز عده محدودی که نقاشی را به صورت حرفه‌ای در سنین بزرگسالی دنبال می‌کنند تقریبا نقاشی‌کشیدن برای ما به خاطره‌ای دور تبدیل می‌شود اما آیا می‌دانید نقاشی یکی از ابزارهای هنر درمانی است؟
در واقع هنر درمانی شامل طیف وسیعی از کاربردهای درمانی است که از هنرهای دیداری مانند نقاشی، کلاژ، طراحی و مجسمه‌سازی تشکیل شده‌است. در یک سوی این طیف هنر به عنوان ابزاری از ارتباط غیرکلامی مورد تاکید قرار دارد چون آثار هنری علاوه بر امکان تداعی و تفسیر به درک و حل مشکلات هم کمک می‌کند. در سوی دیگر این طیف، درمان از خود فرآیند هنری ناشی می‌شود.
هنر درمانی یک خدمت تخصصی انسانی است و برپایه دانش رشد انسان و تئوری‌های روانشناختی قرار دارد.
«فرحناز نژادی»، هنر درمانگر در این مورد می‌گوید: سودمندی و موفقیت این روش وابسته به نیرویی است که یک اثر هنری خاص در طول زمان برای حل تعارضات درون فردی و تعارضات بین فرد و جامعه از خود نشان می‌دهد. بنابراین کار هنر درمانگر در حیطه درمان، توضیح و تشریح هنرهای دیداری است که به‌عنوان پلی بین تجارب درونی و بیرونی فرد است. درمانگر با توجه به سن، توانایی و وضعیت درمانجو و دیدگاه خود نوع وسیله هنری را انتخاب می‌کند و روشی را برمی‌گزیند که تاثیر فوری در فرد ایجاد کرده و منجر به رهایی محتویات ناخودآگاه ذهن او شود. در نقاشی درمانی و به‌طور کلی هنر درمانی تکنیک‌های حرفه‌ای یک هنر به هیچ عنوان مورد توجه نیست.
این هنر درمانگر، در ادامه می‌افزاید: هنر درمانی در دو بخش درمان و پیشگیری و بهداشت روان مورد استفاده قرار می‌گیرد. تخلیه هیجانی و رسیدن به آرامش، مواجهه با تعارضات خود، کسب آگاهی، افزایش بینش و سازگاری از اهداف درمانی این روش است. در بخش پیشگیری کاربرد هنر وسیع‌تر شده و شامل آموزش و پرورش کودکان استثنایی و عادی، افزایش اعتمادبه‌نفس در نوجوانان و پیشگیری از پرخاشگری در آنها، آموزش موارد تربیتی، اجتماعی و فرهنگی در جهت رشد شخصیت فردی و اجتماعی و شکل‌گیری هویت کودک و پرورش خلاقیت او می‌شود.
نگاهی به آثار و نقاشی‌های به جای مانده از انسان غارنشین دوران پارینه سنگی و تجریه و تحلیل آنها، به‌وضوح روند تکاملی و سیر رشد روحی و روانی نوع بشر را آشکار کرده و چگونگی برخورد با دغدغه‌های ذهنی و همچنین ترفندهایی برای دستیابی به آرامش روحی را در این تصاویر نشان می‌دهد. بیشتر روانشناسان معتقدند هیچ تحلیلی به‌طور کامل نمی‌تواند همانند تفسیر تصاویر و نقاشی‌ها، تفاوت فکری و خصوصیات روحی افراد را نمایان کند. البته بدیهی است که این کار نیاز به تخصص لازم دارد.
به‌طور کلی همه آثار هنری از جمله نقاشی سرشار از پیام، تمثیل و اشاره است. چرا تخیلات هنری مانند خواب و رویا در اعماق وجود ناخودآگاه انسان، همه تمایلات، روحیات و محتویات درونی و گاه پنهان او را متجلی می‌کند. انسان در نقاشی به کمک تجسم ذهنیات خود، کشمکش‌ها، دلهره‌ها، ناملایمات، کمبودها، ترس، اضطراب و در نهایت آمال و آرزوهای خود را بیان کرده و راهی برای بروز، ارضاء و شاید در برخی مورد مقابله با آنها می‌یابد. مصائب روحی انسان هنگامی که به طریقی بیان، ترسیم و مطرح می‌شود باعث تسکین آلام عاطفی و فشارهای درونی او شده و به نحوی ناخودآگاه این ترس‌ها یا دغدغه‌ها با تجلی در نقاشی، ساخت مجسمه و یا حتی آرایش و رنگ‌آمیزی چهره خود به نوعی زمینه‌ساز ارضای تمایلات و آرزوهای او می‌شود. به همین دلیل به‌طور مثال در نقاشی‌های انسان اولیه او را در حال شکار حیوانات، تقابل با بلایای طبیعی، ساختن سرپناه و... می‌بینیم. ترسیم مظاهر اصلی طبیعت مانند ماه و خورشید و رعد و برق و سیل و توفان و غیره هم هریک به نوعی تداعی کننده بخشی از نیازها و ترس‌های اوست.
کسانی که دارای مشکلات سازشی هستند می‌توانند با تصویرسازی ذهنی و پیاده کردن آن به حل مشکلات و مسائل خود نائل شوند که این امر با کمک یک هنردرمانگر مجرب زودتر به هدف می‌رسد.
کاربرد بالینی هنردرمانی در برگیرنده کودکان و بزرگسالان بستری در بیمارستان‌ها و افراد روان‌پریشی که داوطلبانه در پی مداوای روان‌درمانی هستند، افراد زندانی، عقب‌مانده‌های ذهنی، کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری، زوجین مشکل‌دار، خانواده‌ها و افرادی که علائمی از ناراحتی‌های هیجانی ناشی از بیماری‌های جسمی مانند بیماری‌های مزمن کلیه، سرطان، هموفیلی، آسم، دیابت و مشکلات عصبی دارند، است. جلسات هنر درمانی در گروه‌های کوچک و بزرگ و یا با خانواده‌ها برگزار می‌شود. شیوه و تکنیک‌های متنوعی در هنردرمانی وجود دارد. در هنر درمانی استفاده از هنر واسطه‌ای برای دستیابی به اهداف درمانی مورد توجه قرار می‌گیرد، به‌عنوان مثال می‌توان از نقاشی انگشتی، نقاشی رنگ و روغن و گل که واسطه لمسی محسوب می‌شوند نام برد.
● نقاشی احساسات
برای همه بیماران یا به‌عبارتی مراجعان، هنر درمانی شکلی از تماس و ارتباط غیرکلامی است که از طریق فاصله انداختن بین افکار و احساسات مشکل‌دار نفعی را عاید آنها می‌کند و همچنین به بیماران روان‌پریش کمک می‌کند تا رویا را از واقعیت جدا کنند.
تحقیقات نشان داده‌‌اند وقتی افراد در فعالیت‌هایی شرکت می‌کنند که از آن لذت می‌برند، فاکتورهای فیزیولوژیک آنها مانند فشار خون، ضربان قلب و تنفس آهسته‌تر می‌شود، بنابراین به‌وسیله فعالیت‌ها و ارتباطات هنری می‌توان کنش‌هایی را در فیزیولوژی و بیولوژی فرد فعال کرد، که آن کنش‌ها توان مقابله فرد در برابر بیماری‌ها را بالا برده، روی سیستم ایمنی او تاثیر می‌گذارند. همچنین در بدن ما هورمون‌هایی وجود دارند که روی استرس تاثیر می‌گذارند.
کاهش و ترشح این هورمون‌ها تحت تاثیر شرایط محیط است. در یک محیط بیمارستانی ممکن است فرد دچار استرس و حتی افسردگی شود، یک فعالیت هنری خوب مانند یک بازی هنری و موزیکال می‌تواند تا حدود زیادی در کنترل و کاهش این حالات مفید باشد و نه‌تنها روان را تحت تاثیر خود قرار بدهد بلکه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم روی جسم هم تاثیر بگذارد.
خلق هنر فرصتی است تا چشم‌ها و دست‌ها با هم تمرین کنند و بین آنها هماهنگی ایجاد شود و مسیرهای عصبی بین دست و مغز تحریک وتهییج شود. شما باید با گل کار کنید، مجسمه بسازید، رنگ را بردارید و روی کاغذ یا بوم بکشید، نمایش اجرا کنید، وارد قصه شوید و همه این فعالیت‌ها انسان را وادار می‌کند، در محیط فعال باشد، در نتیجه ارتباط بیشتری با دیگران خواهد داشت، سطح انرژی‌اش بالا می‌رود و اعتمادی را که برای مقابله و یا پذیرش بیماری لازم دارد، به‌دست می‌آورد.
آمریکا و اروپا در زمینه تاثیر هنردرمانی در درمان اختلالات روانی و رفتاری پژوهش‌های بسیاری انجام داده‌اند. در این کشورها روی تاثیر هنر درمانی در کاهش و درمان انواع بیماری‌های روانی، از اسکیزوفرنی‌ها و افسردگی‌های دوقطبی گرفته تا اضطراب و افسردگی و مشکلات هیستریک و وسواس کار شده‌است. پژوهش‌های زیادی هم در زمینه روانکاوی و تأثیرات مثبت هنردرمانی در درمان بیمارانی که مشکلات آنها (مانند؛ اضطراب‌ها، ترس‌ها، افسردگی‌ها و وسواس‌هایشان) به نوعی دارای زمینه‌های درونی و ناخودآگاه است، انجام شده.
به تازگی هنر درمانی وارد حیطه‌های رفتارگرایی و شناخت‌گرایی هم شده‌است. هنر درمانی در دنیا نه تنها به عنوان روشی برای درمان اختلالات روانی مدنظر است بلکه در درمان و کاهش بیماری‌های جسمی هم مورد توجه قرار می‌گیرد. تحقیقات بیشماری در زمینه تاثیر مثبت هنر درمانی روی بیماران جسمی مانند مبتلایان به اچ.آی.وی و سرطان و کسانی که دچار صدمات مغزی شده‌اند و همچنین بیمارانی با مشکلات عصب شناختی انجام شده‌است.
در دهه‌‌های اخیر بیشتر تمرکز هنردرمانی روی پیشگیری و بالا بردن سطح سلامت و کیفیت زندگی افراد متمرکز شده‌است. در مورد اینکه با هنر درمانی چطور می‌توان، مردم را توانمندتر کرد و توان مقابله آنها را با مسائل احتمالی زندگی افزایش داد، کارهای زیادی انجام شده‌است.
با استفاده از هنردرمانی می‌توان مهارت‌های اجتماعی مردم را افزایش داد. در واقع هنر درمانی هم مثل زمینه‌های پزشکی بیشتر از اینکه توجه خود را به درمان معطوف کند، در مورد پیشگیری و تقویت بهداشت روانی افراد کار می‌کند و درمرحله نخست سعی دارد از طریق توانمندی‌سازی انسان از ابتلا به بیماری‌ها جلوگیری کند و در مرحله بعدی به درمان و کاهش بیماری‌ها بپردازد.

نويسنده: sara | تاريخ: یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

جایگاه «عشق» و «آگاهی» در زندگی زناشویی

 
آیا جادوی عشق، بدون دانش همسرداری، می‌تواند زندگی مشترک سعادتمندی را برای همیشه یا طولانی‌مدت تضمین کند؟
عشق واقعی را باید شناخت، ‌آن‌را محترم شمرد و به آن اعتماد کرد. عشق، احساسی بسیار قوی، ‌قدرتمند‌ و سرشار از انرژی فراوان است که هم‌چون آتشی وجود انسان را دربر گرفته و تمام ابعاد زندگی او را تحت تأثیر خود قرار‌می‌دهد. ‌‌

آیا بسیاری از مردم قادر‌ند ‌بین
عشق واقعی، عشق‌‌ کاذب، مجازی و شیفتگی، تفاوت بگذارند و آن‌ها را از هم تمیز دهند؟
عشق و شور زندگی راستین، ‌از درون می‌جوشد؛ آن‌را ‌از درون خود بجویید. عشق به خود، عشق به زندگی و عشق به دیگران، درونی است. عشق واقعی، به‌ انسان کمک می‌کند که زندگی خود را سرشار از شور، نشاط و رضایت کند و به زند‌گی‌اش ‌معنا و مفهوم ‌بخشد. هر‌جا می‌روید و با هرکس که هستید، مهر بدون چشمداشت نثار کنید تا عشق دریافت کنید.

ما عاشق کسانی می‌شویم که
عشق و شور زندگی ما را شعله‌ور می‌سازند. باید دانست که عشق راستین، صبور و بردبار است و ‌‌به‌دنبال شناخت و در طول مدت به‌وجود می‌آید. اما عشق کاذب و کور، لحظه‌ای بوده و در همان دیدارهای اولیه ظاهر می‌شود. ‌افرادی که توان شناخت عشق راستین را ندارند، در‌پی یافتن عشق، به دیگران وابسته می‌شوند و هرگز هیجان، شور و عشق واقعی را لمس نخواهند کرد. بیش‌تر مردم، ‌عشق را نمی‌شناسند و جاذبه‌ی جنسی یا عشق کاذب و کور را با عشق و شور واقعی زندگی اشتباه می‌گیرند؛ عشق هیجانی و احساسی، در قلب جای دارد‌ درحالی‌که جاذبه‌ی جنسی در اندام‌های جنسی قرارمی‌گیرد.‌

‌آیا مشکلات و مسائل ‌زندگی مشترک بدون دانش ‌همسرداری و ‌کسب آگاهی و ‌مهارت‌‌های لازم و رفع دیگر نیازها، فقط با
عشق، قابل حل هستند؟ به عبارت دیگر، ‌اگر پایه و اساس زندگی مشترک شما، بدون آگاهی‌های لازم و رفع دیگر نیازها، فقط ‌عشق باشد ولی شناخت کافی ‌به نیازهای ‌آشکار و پنهان خود و همسرتان نداشته باشید و نتوانید آن نیاز‌‌ها را به‌صورت درست، ارزیابی کرده و برطرف سازید، در طولانی‌مدت، آیا می‌توانید پاسخ‌های مثبتی از همسر خود دریافت کنید‌ و به پایداری و دوام عشق، امید ببندید؟ ‌

‌باورهای عمومی بسیاری از مردم جوامع مختلف این است که: با
عشق است که زن و شوهرها در کنار هم می‌مانند... با عشق است که زوجین همدیگر را خوشبخت می‌کنند... با وجود این همه مشکل، با عشق می‌توان شادمانه زندگی کرد... با عشق است که زن و شوهر یکی می‌شوند... در زندگی زناشویی ایده‌آل، هیچ مشکلی وجود ندارد... در حالی‌که همین باورها و افسانه‌های ازدواج اگر مبنای درستی نداشته باشند، انتظارات غیرواقع‌‌بینانه ایجاد کرده و خود باعث مشکلات فراوان می‌شوند.

فلسفه‌ی اصلی
ازدواج‌های امروزی، علاوه‌بر تداوم نسل، ‌‌رفع نیازهای احساسی و عاطفی، جنسی، مالی، حمایتی، استقلالی و... می‌باشد‌. به‌عبارت ساده، ازدواج و انتخاب همسر به‌منظور تشکیل زندگی مشترک، برای رفع نیازهای فوق‌الذکر زن و مرد صورت‌می‌پذیرد‌. برای رفع این نیازهاست که زن و مرد، ‌به آگاهی و کسب مهارت‌های لازم ‌همسرداری احتیاج ‌دارند. چون مهر، محبت و عشق، گل سرسبد احساس و عاطفه‌ی انسان است، بنابراین وقتی زوج‌ها زندگی مشترک را شروع می‌کنند، هرکدام از دیگری مهر، صمیمیت، وفاداری و عشق بی‌قید و شرط می‌خواهد و هریک به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم انتظار دار‌د دیگر ‌نیازهای آشکار و نهانش‌ نیز توسط همسرش‌ برآورده شود. پرسش این است: «آیا فقط عشق و علاقه می‌تواند جایگزین آگاهی‌ شده و پاسخ‌گوی همه‌ی نیازها باشد؟»
 
ازدواج زمانی موفق به‌حساب می‌آید که اصول همسرداری را بدانیم و آگاه باشیم که با همکاری ‌دوطرف، نیازهای زن توسط شوهر و نیازهای شوهر توسط همسرش برطرف می‌شود و این امر فقط با کسب آگاهی و مهارت‌های لازم و برطرف کردن نیازهای یکدیگر (نیازهای احساسی، عاطفی، جنسی، مالی، حمایتی و استقلالی و...) امکان‌پذیر است. به دختران و پسران به این علت توصیه می‌شود که آگاهی‌های خود را برای همسرداری و زندگی مشترک، هرچه بیش‌تر بالا ببرند تا بتوانند در زندگی زناشویی،‌ ‌به‌ رفع نیازهای خود و همسرشان به‌صورت درست بپردازند و بتوانند همسر و ‌خود را در مسیر ‌آرامش، شادابی، پیشرفت، ترقی و خوشبختی واقعی قرار‌دهند.

هماهنگیِ «
عشق» و «آگاهی» و رفع نیازهاست که به زندگی مشترک شادابی، جذابیت و بالندگی می‌بخشد. مهر، محبت و دلدادگی بدون آگاهی، به‌طور معمول در کوتاه‌مدت، زیبایی و جذابیت‌های خاص‌ خود را دارد‌ ولی برای داشتن زندگی مشترک پرطراوات و غنی در طولانی‌مدت، علاوه‌بر عشق، به دانش و آگاهی همسرداری نیز نیاز مبرم است‌ چراکه عشق، بخشی از نیازهای یک زندگی مشترک موفق را تشکیل می‌دهد و به‌تنهایی نمی‌تواند دیگر نیازهای زناشویی را که بسیار گسترده هم هستند، جواب‌گو باشد. می‌گویند: «عشق و آگاهی (دانش همسرداری)، همانند پیچ و مهره، آجر و ملات، لازم و ملزوم هم بوده و همانند دو بال یک پرنده هستند که بدون یکی، پرواز واقعی امکان‌پذیر نمی‌شود.»

به‌طور معمول
عشق، تحمل مشکلات و موانع را برای انسان آسان می‌سازد و انگیزه‌ای قوی برای رفع آن‌ها می‌شود ‌ولی نمی‌تواند از بروز‌ مسائل و مشکلات، جلوگیری به‌عمل آورد. عشق، منبع قدرت، حرارت و نور زندگی ‌است. عشق، محرک قدرتمندی است که زوج‌ها تشکیل خانواده بدهند، یار و یاور هم باشند و احساس خوشبختی کنند و به آن تداوم بخشند. پرسش این ‌است که با وجود این قدرت فائقه که انسان را به اوج آسمان‌ها می‌برد، اگر زن و مرد عاشق، فاقد دانش کافی و مهارت‌های لازم همسرداری باشند و نتوانند نیازهای خود و همسر را به‌درستی تشخیص داده و ‌برطرف کنند، چگونه می‌توانند در حل مسائل ‌و مشکلات زندگی مشترک و ایجاد روابط مؤثرتر، موفقیت به‌دست آورند و به آن تداوم بخشند؟

‌«که
عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها...»
بیش‌تر
ازدواج‌ها‌ با شور، اشتیاق، مثبت‌اندیشی و مهر و محبت شروع می‌شود و در آغاز زندگی مشترک، زوجین تصور می‌کنند که ازدواج آنان متفاوت از ‌دیگران است،‌ روابط‌شان محکم، قوی و خلال‌ناپذیر است؛ عشق و مهر و محبت‌‌‌شان، جاودانه و مادام‌العمر خواهد بود. در‌واقع شور و اشتیاق و مثبت‌اندیشی، همه‌چیز را در ابتدای امر، زیبا و آسان جلوه می‌دهد ‌و به زوج‌ها کمک می‌کند تا کارها را با احساس خوب و زیبا‌ انجام ‌دهند‌ ‌ولی‌ مشکلات بعدها ظاهر می‌شوند؛ ‌چرا‌که عشق بدون آگاهی، بستر کافی و توانمندی برای حل تمام مشکل‌ها و مسائل زندگی مشترک نیست؛ سوء‌تفاهم‌ها، عدم شناخت‌ها، ناآگاهی‌ها، ‌نبود مهارت‌ها و... ذره‌ذره پایه‌های عشق را متزلزل می‌سازند و تداوم آن‌ها، عشق را به‌آرامی به سوی بی‌تفاوتی، دشمنی و حتی به نفرت و انزجار می‌کشا‌ند.

ارسطو می‌گوید‌: «خودشناسی، آغاز خردمندی است و در عین حال، مشکل‌ترین کارها می‌باشد ولی‌ پند و اندرزدادن به ‌دیگران، ساده‌ترین کارهاست.» ‌‌

یکی از راه‌های شناخت خود و همسر، گفت و شنود سازنده با همسر و داشتن پرسش‌های مثبت از همدیگر است؛ چرا‌که گفت‌وگوهای آرام و سازنده و پرسش‌های مثبت از خود و ‌همسر، زن و مرد را به تفکر و تأمل وامی‌دارد و توجه آنان را به نکته‌های
جالب، ظریف و مثبت ‌زندگی ‌که تاکنون به آن‌ها فکر نکرده ‌و یا از اندیشیدن‌ به آن‌ها واهمه داشته‌اند، جلب می‌کند.

پرسش‌های مثبت از خود و ‌همسر، ‌فکر‌ و توجه ما را به تهیه‌ی پاسخ‌های مثبت جلب می‌کند. تکرار این‌گونه پرسش و پاسخ‌ها، طبق قانون جذب، زن و شوهر ‌را به سوی نکته‌های مثبت و همدلانه‌ی یکدیگر ‌می‌کشاند و همسران را در ایجاد تفاهم بیش‌تر کمک می‌کند، همسران را از سو‌ء‌تفاهم و از رنج کنار هم بودن‌ها نجات می‌دهد و آنان را در مسیر زندگی آرام‌تری قرار‌می‌دهد. گفت و شنود‌های آرام و پرسش‌های مثبت از خود و ‌همسر، باعث می‌شو‌د که مسائل و موارد حاکم بر زندگی مشترک، ‌با مثبت‌اندیشی مورد بررسی قرارگیرند.
 
اگر این پرسش و پاسخ‌ها همواره با ‌شجاعت، صداقت و احترام متقابل همراه باشد، زن و شوهر را در مسیر دست‌یابی ‌به آرامش واقعی‌، کسب رضایت از زندگی مشترک ‌و ‌خوشبختی واقعی قرار‌می‌دهد‌ چرا‌که اگر‌ گفت و شنود، گلایه و شکایت زوجین از هم، درست، مؤثر و مثبت بوده و همراه با چاشنی عشق باشد، همسران به ارزش‌ها و معیارها، نیازها و چگونگی رفع نیازها و ‌تفاوت‌های ‌یکدیگر، آگاهی بهتری‌ می‌یابند‌ و می‌توانند بینش و نگرش خود و همسر‌شان را نسبت به مسائل زندگی زناشویی، آگاهانه یا ناآگاهانه و به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم هدایت ‌کنند و به‌طور کلی نسبت به ویژگی‌ها، ‌نیازها و امیال خود و همسر‌‌ و آن‌چه ‌در این رابطه می‌اندیشند، شناخت بهتری‌ پیدا کنند.
 
با شناخت تفاهم‌ها، تفاوت‌ها و تضادهای موجود بین زن و شوهر‌هاست که همسران، به کمک مهر، ‌محبت و عشق، ویژگی‌های همدیگر را تعدیل و تکمیل می‌کنند و با وجود تفاوت‌های فراوان و اساسی بین زن و مرد، زوجین با آگاهی و به یاری مهر و محبت، می‌توانند تعادل و توازن لازم را بین خواسته‌ها، نیازها و رفع آن‌ها ‌برقرار‌ساخته و خود را در مسیر ایجاد روابط همدلانه و مؤثر و تفاهم بیش‌تر قراردهند.
 
در این شرایط، زن و شوهرها ‌به‌جای سرکوب ‌و پنهان‌ساختن احساس‌ها و نیازهای خود و فرار از بیان آن‌ها که باعث آزار و کشمکش‌های درونی فراوان است، صادقانه به بیان آن‌ها می‌پردازند. به‌عبارت دیگر، با افزایش دانش و آگاهی و کسب مهارت‌ها همراه با چاشنی مهر و محبت است که نکات مشترک، تفاهم‌ها، تضادها، توانمندی‌ها و ضعف‌ها‌ آشکار ‌و کشف می‌شوند و با آن‌ها به‌صورت درست و مثبت برخورد می‌شود و عشق راستین، امکان ظهور یافته، بالنده و غنی

پايگاه اطلاع رساني جالبكده دات كام

نويسنده: sara | تاريخ: یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سخنان وین دایر

 

• دنیامانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده...“ دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: ”سهم منوبده....“ و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم بتو خواهد گفت: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“!!

• هرکس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به کسی بزند، بیشترین زیان را خوداز آن خواهد دید، چرا که هرکس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروایخودش مسؤول است.

• به هر کاری که دست زدید، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید، زیرا این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.

• تنها راه تغییر عادتها، تکرار رفتارهای تازه است.

• درستکارترین مردم جهان، بیشترین احترام را بسوی خود جلب شده می بینند، حتا اگر آماج بیشترین بدرفتاریها و بی حرمتیها قرار گیرند.

• برای آغاز هر تحول در خود، ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را در وجود خود شناسایی و ریشه کن کنید.

• از مهم ترین کارهایی که به عنوان یک آدم بزرگ می توانید انجام دهید اینست که گهگاه به شادمانی دوران کودکی برگردید. 

• درون تو مشتی گوشت قرمز است که دیدنش تو را با خودت مواجه نمی کند. تو لابلایآن گوشتهای قرمز درونت نیستی. آنجا را نگرد. خودت را در آرزوهایت خواهی یافت.

• اگر مختارید که بین حق به جانب بودن و مهربانی یکی را انتخاب کنید، مهربانی را انتخاب کنید.

• دروغ انفجاریست در اعتماد به نفس تو.

 

 

زندگی نامه دکتر وین دایر

نویسنده، روانشناس و سخنران آمریکایی (1940)

`وین والتر دایر` (Wayne Walter Dyer) در دهم می سال ۱۹۴۰ در شهر `دترویت` از توابع ایالت `میشیگان` ایالات متحده به دنیا آمد. 

او بیشتر دوران نوجوانی خود را در پرورشگاه بسر برد و در دوران دبیرستان در `دترویت` به مشاوره می‌پرداخت. وی هم اکنون در دانشگاه `سنت جان` سرگرم کار پژوهش است.

1doost.com

نويسنده: sara | تاريخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

آیا میدانید که...(ریلکس تراپی)

 

در آينده نزديك آموزش علم Relax جهاني خواهد شد
_ آرامش يعني شستشوي رواني از آلودگي هاي دروني
_ براي گريز از بيماري ها به آرامش رو آوريد
_ آرامش خوراك روح است
_ در وضعيت آرامش ، بدن خود با توليد مواد شيميايي ضايعات و جراحات خود را ترميم خواهد كرد.
_ آرامش موجب درمان روح مي شود و درمان روح موجب بهبودي جسم خواهد شد
_ براي خودسازي بايد به آرامش روحي برسيم
_ كنترل رواني جسم و روح با آرامش
_ بدون كسب آرامش انسان از درون پوسيده و منحل مي شود
_ بعد از رسيدن به آرامش روحي ، درد شيرين و گوارا و تسلي روح مي شود
_ آرامش موجب افزايش قدرت خلاقيت و نوآوري مي شود
_ مادر تمام درمان ها آرامش
_ بدون عشق و ايمان به معشوق ازلي و ابدي آرامش نهايي و واقعي كسب نمي شود
_ عشق برترين آرامش
_ خداوند منبع آرامش
_ آرامش زنجيرها و بندهاي رواني را پاره مي كند
_ زندگي با آرامش شيرين و لذت بخش  مي شود
_ چند دقيقه Relax كاراتر از مصرف داروها و مواد شيميايي است
_ شوخي و مزاح و خنده موجب نشاط و شادابي روح و روان و آرامش مي شود
_ كنترل رواني جسم و روح با كسب آرامش ميسّر مي شود
_ Relax بيماران موجب تسريع در درمان مي شود
_ آرامش كودكان موجب رشد رواني و افزايش بازده مفيد آنها مي شود
_ براي به كارگيري حداكثر بازده مفيد بايد با آرامش بر فشارها و استرس غلبه كرد
_ آرامش والدين موجب نشاط و شادابي كودكان مي شود

.................


ادامه مطلب
نويسنده: sara | تاريخ: پنج شنبه 28 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

داستانی آموزنده(سنگتراش)

روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.


در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!
در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.
کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.
همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است.

نويسنده: sara | تاريخ: چهار شنبه 28 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

آنتونی رابینز و داستان موفقیتش

 


آنتونی رابینز Anthony Robbins در سال ۱۹۶۱ در خانواده ای نسبتاً فقیر به دنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم متوسطه به کارهای گوناگون روی آورد، اما توفیق چندانی نیافت.

 

تونی در سن ۲۲ سالگی در آپارتمان ۴۰ متری محقری، زندگی مجرد فقیرانه ای داشت و به گفته ی خودش، ناچار بود ظرفهای غذای خود را در وان حمام بشوید.

گذشته از گرفتاری های مالی، بر اثر پرخوری و بد خوراکی، بیش از یکصد و بیست کیلوگرم وزن داشت، و به علت چاقی، دچار تنبلی، بی حالی و خواب آلودگی شده بود. اما در عین فقر و فلاکت، رؤیاها و آرزوهای جاه طلبانه ای داشت و در عالم خیال، خود را در قصر زیبایی در ساحل دریا و نزدیک جنگل سرسبزی مجسم می ساخت و برای خود همسری شایسته، اتومبیل گران قیمت و امکاناتی رویایی در نظر می گرفت.

سر انجام مصمم شد که با چاقی خود، مبارزه کند و برای رسیدن به این هدف به مطالعه ی چند کتاب پرداخت، اما مطالب آنها را ضد و نقیص یافت و آنها را دور انداخت. پس از آن، برای کاهش وزن خود، راهی دیگر جست.

به فکر افتاد فردی را که از هر جهت سالم و دارای تناسب اندام باشد، پیدا کند و افکار، اعتقادات، و نحوه  تغذیه او را سرمشق خود قرار دهد. این شیوه، مؤثر واقع شد و توانست در کمتر از دو ماه، بدون استفاده از رژیم غذایی و عمدتاً با شیوه های روانشناسی و کنترل فکر و ذهن، حدود پانزده کیلوگرم از وزن خود را کم کند و با توجه به قامت بلند خود که در حدود دو متر بود، تناسب اندام خود را بدست آورد.

موفقیتی که در زمینه کنترل وزن نصیب او شد، وی را به اندیشه وا داشت که شاید این شیوه را بتوان در هر زمان، هر جا و هر زمینه، در مورد هر کسی بکار گرفت. ابتدا معتقد شد که برای بدست آوردن و حفظ تناسب اندام، در وهله ی اول باید افکار، تصورات، و رفتارهای فردی را که از نظر وزن متناسب است دریابیم. ببینیم آن فرد چه می خورد، چه اندازه ای می خورد و چگونه می خورد. سپس او را سرمشق قرار دهیم و به همان نتیجه برسیم.

پس از آن معتقد شد که ساختمان مغز و اعصاب افراد (بشر)، کم و بیش به هم شبیه است، پس اگر کسی در نقطه ای از دنیا توانسته است کاری بزرگ را به انجام برساند، من هم که دارای مغز و اعصاب مشابه او هستم می توانم عیناً همان کار را انجام دهم و به همان نتیجه برسم، به شرط آن که از همان راهی که او رفته است بروم و طرز تفکر و رفتارم شبیه او باشد...............

 


ادامه مطلب
نويسنده: sara | تاريخ: چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |